بی خوابی

بی خوابی

بی خوابی

هیچ گونه کپی برداری از این وبلاگ بدون اجازه و بی ذکر نام نویسنده مجاز نیست...

وطن من زبان من است ، زبان من که مرا به کسی در دورترین نقطه از دنیا پیوند می دهد و از کسی در نزدیکی ام دور می کند...

هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
ای دوست نه هر چه درست و صواب بوَد روا بوَد که بگویند...
و نباید در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود و چیزها نویسم «بی خود » که چون « وا خود » آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور .
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت ....
حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم این که می نویسم راه «سعادت » است که می روم یا راه «شقاوت » .
و حقا که نمی دانم که اینکه نبشتم «طاعت » است یا « معصیت » .
کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت .
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم .
و چون احوال عاشقان نویسم نشاید .
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید .
و هر چه نویسم هم نشاید .
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید .
و اگر خاموش هم گردم نشاید .
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
عین القضات

پیوندهای روزانه

.

جمعه, ۱ دی ۱۳۹۶، ۰۶:۴۷ ب.ظ

آدمیزاد است دیگر! یک وقت هایی هوس چیزی می کند! کاری هم نمی شود کرد! همیشه سعی می کنم موسیقی بی کلام و کلاسیک گوش کنم که برای ایجاد ساختارهای ذهنی و دوری از افسردگی بسیار مناسب است... ولی گاهی آدم دلش کمی شور می خواهد، در این مورد؛ کمی موسیقی پاپ! موسیقی ای که شعر داشته باشد... بدبختی کار خوب خیلی کم پیدا می شود... شعرهای موسیقی پاپ به چنان فضاحتی افتاده اند که یک تنه برای به کثافت کشیدن زبان فارسی کفایت می کنند! این چند وقته دو نفر را پیدا کرده ام که متفاوت از دیگران کار می کنند؛
یکی پرواز همای است که سنتی می خواند و وسط های کار شبه پاپ... آن تعداد از کارهایش را که گوش دادم شعرهای خوبی دارند؛ معنادار و سروته دار... تنظیم بعظی از کارهایش را دوست ندارم اما شعرهای خوبش این ضعف را به راحتی پر می کنند...
دومی چارتار است... چند سال پیش کاری ازش گوش داده بودم به نام باران تویی... خوب بود... دوباره در این چند وقت اتفاقی پیداش کردم و دایره ی وسیع تری از کارهایش را گوش کردم؛ معلوم است که شعرهایش را به دقت انتخاب می کند و لابه لایش خزعبلات تحویل نمی دهد... هر چند ضعف این یکی هم تنظیم آهنگ است و انگار تنظیم همه ی کارهایش یکی است و فقط شعرها عوض می شوند... اما به هر حال در این وانفسای موسیقی، هر دو نفر خوبند و می شود ساعتی را به کارهای شان گوش داد...
۹۶/۱۰/۰۱
حمیدرضا منایی

درباره ی موسیقی

نظرات (۱)

معمولا متن هایی که با "آدمیزاد است دیگر" و "دختر است دیگر" و مشابه اینها شروع می شوند را دوست دارم. متن های مهربانی هستند. پر از کلمه های همدلانه و آرام و بی حاشیه. می خواهند بگویند انگار "درکت می کنم، عیبی ندارد، سخت نگیر" و این جور چیزها...
ولیکن موسیقی .... آخ موسیقی... این غذای بی جایگزین روح.... به قول خودتان" چطور می توانم راجع به آن حرف بزنم".... اما به هر حال یک موجودی را هم من یکی دو روز است کشف کرده ام به نام والایار، خیلی خوب بود به نظرم، خوب و آسان و اهورایی، البته فقط یک ترک شنیدم  ازش و نمی دانم کارهای دیگرش چطور باشند... اما یک پیشنهاد جدی اینکه روی موسیقی با کلام افغانستان و تاجیکستان هم مطالعه کنید اگر توانستید (موسیقی را مگر مطالعه می کنند؟!! جل الخالق!) حال عجیبی به آدم القا می کنند آن میزان های لنگ و کسر میزانهای فردش... بهجتی اصیل...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی