.
جمعه, ۱ دی ۱۳۹۶، ۰۶:۴۷ ب.ظ
آدمیزاد است دیگر! یک وقت هایی هوس چیزی می کند! کاری هم نمی شود کرد! همیشه سعی می کنم موسیقی بی کلام و کلاسیک گوش کنم که برای ایجاد ساختارهای ذهنی و دوری از افسردگی بسیار مناسب است... ولی گاهی آدم دلش کمی شور می خواهد، در این مورد؛ کمی موسیقی پاپ! موسیقی ای که شعر داشته باشد... بدبختی کار خوب خیلی کم پیدا می شود... شعرهای موسیقی پاپ به چنان فضاحتی افتاده اند که یک تنه برای به کثافت کشیدن زبان فارسی کفایت می کنند! این چند وقته دو نفر را پیدا کرده ام که متفاوت از دیگران کار می کنند؛
یکی پرواز همای است که سنتی می خواند و وسط های کار شبه پاپ... آن تعداد از کارهایش را که گوش دادم شعرهای خوبی دارند؛ معنادار و سروته دار... تنظیم بعظی از کارهایش را دوست ندارم اما شعرهای خوبش این ضعف را به راحتی پر می کنند...
دومی چارتار است... چند سال پیش کاری ازش گوش داده بودم به نام باران تویی... خوب بود... دوباره در این چند وقت اتفاقی پیداش کردم و دایره ی وسیع تری از کارهایش را گوش کردم؛ معلوم است که شعرهایش را به دقت انتخاب می کند و لابه لایش خزعبلات تحویل نمی دهد... هر چند ضعف این یکی هم تنظیم آهنگ است و انگار تنظیم همه ی کارهایش یکی است و فقط شعرها عوض می شوند... اما به هر حال در این وانفسای موسیقی، هر دو نفر خوبند و می شود ساعتی را به کارهای شان گوش داد...
یکی پرواز همای است که سنتی می خواند و وسط های کار شبه پاپ... آن تعداد از کارهایش را که گوش دادم شعرهای خوبی دارند؛ معنادار و سروته دار... تنظیم بعظی از کارهایش را دوست ندارم اما شعرهای خوبش این ضعف را به راحتی پر می کنند...
دومی چارتار است... چند سال پیش کاری ازش گوش داده بودم به نام باران تویی... خوب بود... دوباره در این چند وقت اتفاقی پیداش کردم و دایره ی وسیع تری از کارهایش را گوش کردم؛ معلوم است که شعرهایش را به دقت انتخاب می کند و لابه لایش خزعبلات تحویل نمی دهد... هر چند ضعف این یکی هم تنظیم آهنگ است و انگار تنظیم همه ی کارهایش یکی است و فقط شعرها عوض می شوند... اما به هر حال در این وانفسای موسیقی، هر دو نفر خوبند و می شود ساعتی را به کارهای شان گوش داد...
۹۶/۱۰/۰۱