بی خوابی

بی خوابی

بی خوابی

هیچ گونه کپی برداری از این وبلاگ بدون اجازه و بی ذکر نام نویسنده مجاز نیست...

وطن من زبان من است ، زبان من که مرا به کسی در دورترین نقطه از دنیا پیوند می دهد و از کسی در نزدیکی ام دور می کند...

هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
ای دوست نه هر چه درست و صواب بوَد روا بوَد که بگویند...
و نباید در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود و چیزها نویسم «بی خود » که چون « وا خود » آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور .
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت ....
حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم این که می نویسم راه «سعادت » است که می روم یا راه «شقاوت » .
و حقا که نمی دانم که اینکه نبشتم «طاعت » است یا « معصیت » .
کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت .
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم .
و چون احوال عاشقان نویسم نشاید .
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید .
و هر چه نویسم هم نشاید .
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید .
و اگر خاموش هم گردم نشاید .
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
عین القضات

پیوندهای روزانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نویسنده ی مهمان» ثبت شده است


لازم نیست حتمأ فلسفه خوانده باشیم و بخواهیم دل مان را به بحث های متافیزیکی بی سر و ته خوش کنیم ... فقط کافی است که بخواهیم بفهمیم ... ضرورت و نیاز این خواست هم در این نکته هست که شکل های دیگری (وشاید کامل تر ) از آن چه ما می دانیم وجود دارد ...

دوستی مرا نواخته و در سه کامنت مطلبی در خور درباره ی هایدگر ارائه کرده است ... هر کسی را که دغدغه ی فهمیدن و دگرگونه زیستن دارد به خواندنش دعوت می کنم ...


سلام حمید عزیز

بنا بر آنچه که از وجود نزد ژان پل سارتر می فهمم آن را به هندوانه ای دربسته و بدون منفذ نزد سارتر تشبیه می کنم که او نام "هستی در خود" به آن می دهد یعنی چیزی که در خود است و هیچ برون دادی ندارد . همه چیز درون این هندوانه است و اصلا خبری از درون آن نیست . ماه و خورشید و زمین و آسمان و همه موجودات هنوز تا وجود در خود است تعینی ندارند اما تنها یک موجود از این هستی در آمده و آن انسان است که نام آن را اگزیستانس می گذارد اگزیستانس در زبان لاتین به معنای برون ایستاده است ex یعنی بیرون و stans که از stand است یعنی ایستادن . یعنی وجود در خود یک جایش سوراخ شده و چیزی از آن بیرون افتاده که آن هم انسان است و حالا که این موجود دوپا درآمده ، سایر موجودات هم توسط او شخصیت و تعین پیدا کرده اند. یعنی خورشید بدون حضور انسان اصلا خورشید نیست نمی دانیم که چیست . زمین و اسمان و ستارگان و چیزهای دیگر هم همینطور .و کارکردهایشان اصلا برایمان روشن نیست .همه چیز را انسان تعین می بخشد.
ن تعبیر بسیار نزدیکی به تفسیری است که در لینک داده شده از دازاین آمده و می گوید: "دازاین" چیزی نیست ، "دازاین" خلائی است در ملأ هستی. اگر هستی را به عنوان پنیر در نظر گیرید، "دازاین" سوراخی می‌شود در این پنیر! Dasein جا-هستی است، یعنی جایی است در هستی، جایی تهی است، منفذ است، دریچه است، پنجره است، پنجره‌ای یه روی هستی."
و چون تنها پنجره ای است به سوی هستی می توان از تحلیل این موجود و ویژگیهایش به هستی رسید و از آن پرسش کرد . مثلا یکی از ویژگیهای آن ، حال است البته نه حال روان شناسی که در ذهن ایجاد می شود بلکه حالی که از جایی می آید و آمدنش هم ارادی نیست، دست انسان نیست چه آمدنش و چه از بین رفتنش . شبیه آن که حافظ می گوید "حالتی رفت که محراب به فریاد آمد" این حال حافظ ساخته ذهنش نیست از جایی آمده.
و هایدگر تلاش می کند بگوید این تحلیل ها از دازاین و هستی، متافیزیکی نیست چون متافیزیک فقط رابطه سوژه - ابژه میان ذهن انسان و عالم خارج از ذهن را می شناسد و متافیزیک حتی هستی را هم یک مفهوم انتزاعی و وجود ذهنی می داند که با مفاهیم مورد شناخت واقع می شود.
در وجود شناسی از نظر هایدگر ، هستی اصلا ابژه ای در مقابل سوژه نیست که مورد شناخت قرار بگیرد . ممکن است پرسیده شود که مگر رابطه انسان با موجودات جز از طریق ذهن و عین یا به عبارتی سوژه - ابژه صورت می گیرد، به هر حال یا ما چیزی را می شناسیم یا نمی شناسیم اگر نمیدانیم هستی چیست پس در مورد آن چگونه می توانیم حرف بزنیم اصلا چه چیز می توانیم در مورد آن بگوییم .
اگر در چارچوب متافیزیک حرف بزنیم این نوع پرسش ها کاملا به جاست اما هایدگر تلاش می کند بر این پاردایم متافیزیکی غالب شود . او وجود شناسی غیر متافیزیکی را در پی می گیرد که روش آن سوژه - ابژه نیست بلکه پدیدار شناسی آن هم به روش خاص است . و کتاب وجود و زمان همه حرفش این است که نمی خواهد متافیزیکی باشد و چون نمی خواهد این گونه باشد باید زبان غیر متافیزیکی داشته باشد که در آن از جوهر و عرض و ماهیت و وجود و ذهن و عین خبری نیست و چون چنین زبانی غیر مانوس است و در 2500 سال تاریخ متافیزیک سابقه ندارد برای ما غریبه است . آن را به راحتی نمی فهمیم و برای درکش نیاز به تفسیر و شبیه سازی آن با مفاهیم متافیزیکی داریم . بنابراین کتاب وجود و زمان که تلاش می کند غیر متافیزیکی حرف بزند خواننده را به چالش می کشد.

۰ ۲۰ آبان ۹۴ ، ۲۰:۴۸
حمیدرضا منایی


حمید عزیزم

چقدر کاممان شیرین شد و اوقاتمان خوش از آن شبی که بعد از مدتها کنار هم نشستیم و گپ زدیم و اگر خدای نکرده تکرار نشود چه حسرتی بر دلهایمان خواهد گذاشت.

به هر حال آنچه دلمان می خواست و جانمان می طلبید با هم گفتیم و خاطر تلخ از روزمرگی را به شِکـّر اندیشه شیرین کردیم.

هر چند در لابه لای این گفتگوها مزاح و شوخ طبعی هم بود که بر آن هم بأسی نیست چون نیاز روحمان شده بود که هم بخندیم، هم خاطره مرور کنیم، هم گپ فلسفی بزنیم، هم گاهی بی رحمانه همدیگر را نقد کنیم و عقده این همه دوری کشیدن را یکجا باز کنیم.

روزی بعد از آن شب به یاد ماندنی به سبب کسالتی که رخ نمود سعادتی حاصل شد که در خانه بمانم و آن گفتگوها را دوباره مرور کنم .

***

من اصولا هر کتابی که می خرم تاریخ خرید را در گوشه ای از آن ثبت می کنم. این کار این ویژگی را دارد که  پس از سالها که دوباره مراجعه می کنم متوجه  شوم که در چه دوره ای به چه اندیشه ای گرایش داشته ام.

گاهی این کتابها مواد درسی ام بوده و گاهی سوار بر موج و بنا بر مُد کتاب خاصی را خریده ام ، گاهی واقعا از سر کنجکاوی و اوقاتی هم بنا بر حالی که دست داده بود.

***

از کتابی بگویم که تاریخ انتشارش سال 73 و تاریخ خریداری اش 13 مهر 77 است یعنی چیزی نمانده که سیزدهمین سال خواندن این کتاب هم از راه برسد.

نامش "فلسفه در بحران" است. از فردی که در اطراف شخصیت اش و به خصوص این کتابش حرفها و انتقادات فراوانی وجود دارد. رضا داوری را میگویم که خودش بارها تلاش کرده تا بگوید که هدفش از آن کلماتی که  از نفسانیت و التقاط  و جوهر و ماهیت غرب در آن کتاب آورده چه بوده و چرا عده ای به سوء برداشت افتاده اند که البته این تلاش هم کمتر با توفیق قرین بوده و حتی ویرایش جدید و تغییر عنوان هم برای کم کردن آن همه انتقادهای مغرضانه یا بی غرض، کاری از پیش نبرده و همچنان از منتقدان اصرار و از او انکار پا برجاست.

۰ ۱۳ آبان ۹۴ ، ۱۸:۳۳
حمیدرضا منایی