بی خوابی

بی خوابی

بی خوابی

هیچ گونه کپی برداری از این وبلاگ بدون اجازه و بی ذکر نام نویسنده مجاز نیست...

وطن من زبان من است ، زبان من که مرا به کسی در دورترین نقطه از دنیا پیوند می دهد و از کسی در نزدیکی ام دور می کند...

هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
ای دوست نه هر چه درست و صواب بوَد روا بوَد که بگویند...
و نباید در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود و چیزها نویسم «بی خود » که چون « وا خود » آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور .
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت ....
حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم این که می نویسم راه «سعادت » است که می روم یا راه «شقاوت » .
و حقا که نمی دانم که اینکه نبشتم «طاعت » است یا « معصیت » .
کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت .
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم .
و چون احوال عاشقان نویسم نشاید .
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید .
و هر چه نویسم هم نشاید .
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید .
و اگر خاموش هم گردم نشاید .
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
عین القضات

پیوندهای روزانه

.

چهارشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۲۲ ب.ظ

دست آدمی را که زمین نخورده و نشکسته است، نمی شود گرفت... قسمت تلخ ماجرا این جاست که خیلی وقت ها چاره ای نیست جز این که بایستی و زمین خوردن و خرد شدن بعضی ها را ببینی، بعد بزنی سر شانه اش و دستش را بگیری و بلندش کنی و بگویی؛

نگفتمت مرو آن جا که آشنات منم/در این سراب فنا چشمه حیات منم

وگر به خشم روی صد هزار سال ز من/به عاقبت به من آیی که منتهات منم

نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی/که نقش بند سراپرده رضات منم

نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی/مرو به خشک که دریای باصفات منم

نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو/بیا که قدرت پرواز و پرّ و پات منم

نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند/که آتش و تبش و گرمی هوات منم

نگفتمت که صفت‌های زشت در تو نهند/که گم کنی که سرچشمه صفات منم

نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت/نظام گیرد خلاق بی‌جهات منم

اگر چراغ دلی دان که راه خانه کجاست/وگر خداصفتی دان که کدخدات منم



۹۶/۰۸/۰۳
حمیدرضا منایی

درباره ی انسان

نظرات (۱)

پر از "قضاوت" و "خداوند گونگی" بود این شعر... حالش را نداشتم... انسانم آرزوست...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی