بی خوابی

بی خوابی

بی خوابی

هیچ گونه کپی برداری از این وبلاگ بدون اجازه و بی ذکر نام نویسنده مجاز نیست...

وطن من زبان من است ، زبان من که مرا به کسی در دورترین نقطه از دنیا پیوند می دهد و از کسی در نزدیکی ام دور می کند...

هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
ای دوست نه هر چه درست و صواب بوَد روا بوَد که بگویند...
و نباید در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود و چیزها نویسم «بی خود » که چون « وا خود » آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور .
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت ....
حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم این که می نویسم راه «سعادت » است که می روم یا راه «شقاوت » .
و حقا که نمی دانم که اینکه نبشتم «طاعت » است یا « معصیت » .
کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت .
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم .
و چون احوال عاشقان نویسم نشاید .
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید .
و هر چه نویسم هم نشاید .
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید .
و اگر خاموش هم گردم نشاید .
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
عین القضات

پیوندهای روزانه

.

سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۱۸ ب.ظ

یکی از جاهایی که می توان خوب به مردم نگاه کرد و لابه های زیرین فرهنگ و جامعه را بررسی کرد، صفحه ی سرچ اینستاگرام است... آن چه در این صفحه قابل توجه است، تقلیل زندگی به چند مفهوم مختصر و ساده است از جمله عکس سلفی، غذا، سفر و زندگی های به قول خودشان رنگی پنگی! بگذریم از این که کپشن های این پست ها را مثلا دخترکی نهایتا بیست و هفت هشت ساله(یا پسرکی) که دست چپ و راستش را نمی شناسد می نویسد و اصول موضوعه ی زندگی خودش را برای دیگران فرافکنی می کند( یا استفراغ می کند)... هیچ عیبی هم ندارد فی الواقع، هر کس مجاز است آن گونه که می خواهد زندگی کند.. آن چه در این میان دردناک است این است که این ملاکی می شود برای سنجش خوشبختی انسان... تصور کنید آدمی در فلان روستای دورافتاده یا در شهرستان یا حتی در تهران، این نوع زندگی را می بیند و فکر می کند آن زندگی های رنگی پنگی تمام معنای خوشبختی است که او نداردش... چند وقت پیش متنی می خواندم از استاد ملکیان... بحث را با این پرسش آغاز کرد که چرا انسان های امروزی این قدر سفر می کنند!؟ در صورتی که در گذشته این طور نبوده است! جواب استاد این بود که انسان امروزی موجودی تو خالی است که چیزی برای دیدن در درون خود سراغ ندارد و این تهی محض برای گذران روزها چاره ای جز سفر در شکل بیرونی ندارد... در مورد غذا هم همین طور است؛ مفهوم غذا در اینستاگرام به طرزی شگفت آور استحاله پیدا کرده است... ما با شکلی از مصرف گرایی حاد روبه روایم که به هیچ عنوان هدفش تأمین نیازهای انسان نیست...
همین امشب کمی مانده به اخبار تبلیغ مایع ظرفشویی پریل پخش می شد... اولا که کاملا دروغ می گوید یک قطره اش برای ظرف شستن کافی است! برای یک بار ظرف شستن یک تشت مایه لازم است! نکته ی جالب اما این بود که مایع ظرف شویی را به جشن و مهمانی پیوند می دهد با شعاری شبیه این؛ مایع ظرفشویی پریل، مهمانی و جشن بیش تر! 
این که معنای خوشبختی چیست و آیا اصولا قرار گرفتن معنای خوشبختی در کنار معنای انسان خواستی به جا و درست است یا نه، بحث دراز دامن و مفصلی است و جوابش از انسان به انسان دیگر فرق می کند... اما یک چیز برای من قطعی است؛ این که این خواست حداکثری به خوشی و خوشبختی و جشن و شادی نه در معنای دیونوسیوسی*که بر عکس، دوری از مفهوم شادی و خوشبختی دلالت می کند... این در واقع پرده و نقابی است بر عجز انسان و ناتوانی اش در فهم زندگی...

* دوستان نزدیک همیشه از من شنیده اند؛ کسی توانایی شادی و فهمش را دارد که اوج ویرانی را درک کرده باشد و سرنوشت اندوهبار بشر پیش رویش باشد... فقط چنین انسانی قادر به شادی وافعی است...

۹۶/۰۴/۲۷
حمیدرضا منایی

درباره ی انسان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی