بی خوابی

بی خوابی

بی خوابی

هیچ گونه کپی برداری از این وبلاگ بدون اجازه و بی ذکر نام نویسنده مجاز نیست...

وطن من زبان من است ، زبان من که مرا به کسی در دورترین نقطه از دنیا پیوند می دهد و از کسی در نزدیکی ام دور می کند...

هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
ای دوست نه هر چه درست و صواب بوَد روا بوَد که بگویند...
و نباید در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود و چیزها نویسم «بی خود » که چون « وا خود » آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور .
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت ....
حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم این که می نویسم راه «سعادت » است که می روم یا راه «شقاوت » .
و حقا که نمی دانم که اینکه نبشتم «طاعت » است یا « معصیت » .
کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت .
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم .
و چون احوال عاشقان نویسم نشاید .
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید .
و هر چه نویسم هم نشاید .
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید .
و اگر خاموش هم گردم نشاید .
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
عین القضات

پیوندهای روزانه

.

پنجشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۰۶ ب.ظ


گروهی از جوانان در تهران در پی یک قرار تلگرامی در پاساژ کوروش گرد هم آمدند ... سئوال این است که چرا این جوانان یک پاساژ را برای قرار انتخاب کرده اند نه مثلا یک مرکز تفریحی یا کوه و یا جایی شبیه این ها را ؟
در دهه ی شصت و پاره ای از دهه ی هفتاد ، تهران به معنای امروزی پاساژ نداشت ... شاید تنها پاساژ فعال آن دوران که اسم و رسمی داشت ، پاساژ صفویه ، روبه روی پارک ملت بود ... بازار بزرگ تهران یا حتی تجریش ، بازاری خطی بود با حجره ها و مغازه هایی به موازات هم و روبه رو ... کسی وارد این مکان نمی شد مگر برای خرید ... اگر احیانا پاساژی وجود می داشت ، ابر روایت بازار چنان استیعلایی بر مشتری داشت که جرأت نمی کرد وارد آن شود ...  آن اندک پاساژهای بازار تجریش یا بازار بزرگ ، همه سوت و کور و به مثابه کوچه ای بن بست بودند با مغازه های بی رونق و غالبا تعطیل ...
در نیمه ی دوم دهه ی هفتاد این روایت کلان و یک پارچه در هم شکست تا جایی که بازار ورودی مجموعه ای از پاساژها شد ... دیگر هدف مشتری ها از ورود به بازار ، حرکت در امتداد خطی ممتد نبود ... برای هر جنس ( در روایت ادبی می توانید لحن و زبان و زمان بخوانید ) فضایی مستقل تعبیه شد ... مثلا در بازار تجریش ؛ پاساژ نقره فروش ها ، طلا سازها ، پوشاک ، موبایل ، خدمات کامپیوتر و غیره به عنوان پاساژهایی تخصصی و مستقل ساخته شد ...
در گسترش پاساژها دو معنای ضمنی را می توان جست و جو کرد ؛ اول گسترش فضاها و تخصصی شدن عرضه ی کالا و دوم تقابل با نظام سنتی بازار ( نظام سنتی بازار ارزش های خاص خود را تولید می کند که بسیاری از آن ها در تقابل با مکان و مفهوم پاساژ هستند برای نمونه هیچ کس برای خرید آخرین فناوری های روز یا مد به بازار رجوع نمی کند بلکه جای خریدش فضای تخصصی یک پاساژ است )
برگردم به سئوال نخستین ؛ آن چه پاساژ در اختیار مراجعینش می گذارد فضایی بینابینی میان رهگذر - خریدار است با محل عرضه ی کالا یا همان مغازه ... این یکی از ویژگی ها ( و شاید مهمترین ویژگی ) پاساژ نسبت به بازار است ... در دالان های تو در تو و طبقات پاساژها ، فضای مناسبی برای حرکت وجود دارد ... این فضا کارکردی مشخص دارد ؛ این که رهگذر - خریدار را تبدیل به پرسه زن می کند ... پرسه زدن معنای گسترده ای در زبان فارسی دارد اما مجموع آن معانی  را می توان در  بیهوده و در پیرامون گشتن جمع کرد ... برای پرسه زن فقط فضای بینابینی برای حرکت و فاصله با ابژه ها مهم است و آن چه هدف دید و در تیرس نگاه قرار می گیرد چندان تفاوتی نمی کند ... هدف نگاه پرسه زن می تواند یک سماور یا گلیم دوره ی سنت باشد یا گوشی موبایلی با آخرین فناوری ها ... اما این بیهودگی در حرکت پرسه زن منفعلانه و تحمیلی نیست بلکه نهایت و غایت حرکت است ... کاری که پرسه زن می کند گریز ازمعناهاست تا جایی که خود بی معنایی ( یا معانی موازی با کارکرد ارزشی یک سان و هم عرض) تبدیل به هدف و نهایت معنا شود ...

۹۵/۰۳/۲۰
حمیدرضا منایی

اندیشه

درباره ی داستان

نظرات (۲)

یکی هم نوشته بود بهتر است جمهوری اسلامی با این دهه پنجاه و شصتی ها به توافق برسد و اختلافات را حل کند ، وگرنه این دهه هشتادی ها به کمتر از پایین کشیدن خشتک راضی نمی شوند .

پاسخ:
:)
سلام
عکس قشنگی است .
کارعکاس هم خوب بوده
پاسخ:
سلام
عکاس از نخبگان روزگار است ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی