.
جمعه, ۶ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۵ ق.ظ
جریان
ملامتی گری که در نیمه دوم قرن سوم با آراء کسانی چون ابوتراب نخشبی و
حمدون قصار پا گرفت به مرور از شکل یک فرقه ی مشخص خارج شد و گرایشی گردید
در نگاه عارفان و شاعران سده های بعد ... هسته ی اصلی این اندیشه تقبیح شخص به واسطه ی عمل به محرمات است ، آن چنان که بعضی از ایشان آبی سرخ رنگ در ملاء عام می خوردند که خود را شراب خوار نشان دهند و به واسطه ی آن مورد تقبیح قرار بگیرند و یا کارهایی دیگر از این دست که ایشان را به فسق شهره می کرد ... در قرن هفتم ، مولانا و حافظ و
سعدی و دیگرانی نظیر عطار و عبید این گرایش را با خود دارند ... این گرایش و
نگاه اینان را نیز می توان در دو حوزه فرم و محتوا بررسی کرد ... در حوزه ی
محتوا این شاعران مستقیم یا غیر مستقیم به ملامتی بودن خویش استناد می کنند و آراء شان در برابر زهد
زاهدان و فقه فقیهان قرار می گیرد ... اما در بعد فرم هزل و هجو دو قالبی
است که این شاعران و ادیبان برای برخورد با فساد فرهنگی و اجتماعی زمان خود
از آن ناگزیرند ... جامعه و فرهنگی که با مذهب و زهد و ریا آن چنان در
آمیخته که ملاک حق و باطل از بین رفته است ... به قول حافظ ؛ می خور که شیخ
و حافظ و مفتی و محتسب /گر نیک بنگری همه تزویر می کنند ... یا ؛ می خور
که صد گناه ز اغیار در حجاب / بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند ...
غزلی از عطار
عزم آن دارم که امشب مست مست/پایکوبان کوزه دردی به دست
سر به بازار قلندر برنهم/پس به یک ساعت ببازم هرچه هست
تا کی از تزویر باشم رهنمای/تا کی از پندار باشم خودپرست
پرده پندار میباید درید/توبه تزویر میباید شکست
وقت آن آمد که دستی برزنم/چند خواهم بود آخر پایبست
ساقیا در ده شرابی دلگشا/هین که دل برخواست، می در سر نشست
تو بگردان دور تا ما مردوار/دور گردون زیر پای آریم پست
مشتری را خرقه از سر برکشیم/زهره را تا حشر گردانیم مست
پس چو عطار از جهت بیرون شویم/بیجهت در رقص آییم از الست
۹۴/۰۹/۰۶