بی خوابی

بی خوابی

بی خوابی

هیچ گونه کپی برداری از این وبلاگ بدون اجازه و بی ذکر نام نویسنده مجاز نیست...

وطن من زبان من است ، زبان من که مرا به کسی در دورترین نقطه از دنیا پیوند می دهد و از کسی در نزدیکی ام دور می کند...

هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
ای دوست نه هر چه درست و صواب بوَد روا بوَد که بگویند...
و نباید در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود و چیزها نویسم «بی خود » که چون « وا خود » آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور .
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت ....
حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم این که می نویسم راه «سعادت » است که می روم یا راه «شقاوت » .
و حقا که نمی دانم که اینکه نبشتم «طاعت » است یا « معصیت » .
کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت .
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم .
و چون احوال عاشقان نویسم نشاید .
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید .
و هر چه نویسم هم نشاید .
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید .
و اگر خاموش هم گردم نشاید .
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
عین القضات

پیوندهای روزانه

.

پنجشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۴۴ ق.ظ



دیروز با مهرگان رفتیم باغ وحش ... در تمام راه غربت از قیافه ی آدم ها و مکان ها می بارید ... در مترو همه در خود فرو رفته و در گیر با خود ... اصلا فضای ایستگاه های مترو را طوری با ظرافت طراحی کرده اند که غربت آدم را بگیرد ... من نمی دانم غلبه ی طیف خاکستری در نورها و رنگ های ایستگاه ها چه معنایی جز این می تواند داشته باشد !؟ هر چند ، مشکل رنگ نیست ... غربت انگار از فضا می جوشد و آدم را لبریز می کند ... در باغ وحش که وضع خیلی خراب تر از این بود ؛ یک سری حیوان زبان بسته ی مفلوک در قفس های تنگ با کف سیمانی و آسفالت ... اوج ظرافت ساخت قفس ها مال شیرها بود که دست بالای قفس شان را کاشی کرده بودند ، به سبک حمام ... همه ی این حیوانات زبان بسته افسردگی داشتند ، آن قدر وضع خراب بود که مهرگان هم فهمید ، دائم می گفت این ها چرا این طوری اند !؟ چه می شد گفت !؟ در جامعه ای که زن و مرد و پیر و جوان و کودک و در کلام انسان ، حق و کرامتی ندارد وای به حال حیوانات باغ وحشش ...
 

۹۴/۰۸/۲۸
حمیدرضا منایی

شهر

نظرات (۱)

پریشب فیلم "پریدن از ارتفاع کم" رو دیدم . زوایای مخوفی از افسردگی رو نشون می داد . من بعد از به دنیا اومدن دخترم ، دو سه ماهی با افسردگی دست و پنجه نرم کردم . وحشتناکه . سرماخوردگی قرن ما.
پاسخ:
افسردگی بعد از خلق طبیعی است ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی