بی خوابی

بی خوابی

بی خوابی

هیچ گونه کپی برداری از این وبلاگ بدون اجازه و بی ذکر نام نویسنده مجاز نیست...

وطن من زبان من است ، زبان من که مرا به کسی در دورترین نقطه از دنیا پیوند می دهد و از کسی در نزدیکی ام دور می کند...

هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
ای دوست نه هر چه درست و صواب بوَد روا بوَد که بگویند...
و نباید در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود و چیزها نویسم «بی خود » که چون « وا خود » آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور .
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت ....
حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم این که می نویسم راه «سعادت » است که می روم یا راه «شقاوت » .
و حقا که نمی دانم که اینکه نبشتم «طاعت » است یا « معصیت » .
کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت .
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم .
و چون احوال عاشقان نویسم نشاید .
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید .
و هر چه نویسم هم نشاید .
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید .
و اگر خاموش هم گردم نشاید .
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
عین القضات

پیوندهای روزانه

.

شنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۱۲ ب.ظ

امروز توی مترو رفتم سراغ عابر بانک ها ، چهار پنج دستگاه بود همه خراب ... ماندم بی پول ... رفتم سراغ مدیر ایستگاه ... می پرسم چرا این جوری !؟ زل زل مرا نگاه می کند ! می پرسم این جا توالت دارید !؟ می گوید نه ! می پرسم ایستگاه بعد چی ؟ سر سه منی را می اندازد بالا ! می پرسم پس شما کجا قضای حاجت می کنید ؟ می گوید در محل مخصوص کارکنان ... می پزسم می شود از آن استفاده کرد ؟ می گوید باید با حراست هماهنگ کنی ! به اش می گویم تا حالا آن جک جهنم ایرانی ها را شنیده ای !؟ اول منگ و مات است بعد یکهو یادش می افتد و می گوید آهان ! همان که هر روز یک چیزش لنگ است !؟ می گویم آره خودشه !

از ایستگاه هفت تیر داشتم برمی گشتم قیطزیه ... سوار شدم و دو سه ایستکاه رفتم ... توی حال و هوای خودم بودم که شنیدم کسی می گوید ایستگاه سعدی ! اول فکر کردم اشتباه می کند ... از یک جوانکی که تقریبأ با هم خیلی ناجور فیس تو فیس بودیم پرسیدم این واقعا می گوید سعدی !؟ او هم زد به خط لودگی که نه خیر ! دارد شوخی می کند !

این دومی را گفتم از این جهت که اگر یک روز یک آدمی را دیدید که در ایستگاه کهریزک دارد دنبال ایستگاه پیروزی می گردد مثلأ ، شوخی ندارد با شما ! احتمالأ ان آدم من هستم که حیران و سرگردان دنبال مقصد مورد نظر می گردم ...


پ ن : خیلی دلم می خواهد بدانم چرا ایستگاه های مترو نماز خانه دارند اما سرویس بهداشتی ندارند !؟ یعنی فکر کردند هزینه ی اضافی است !؟ جایش را نداشتند !؟ شاید هم حالش را ! یا اصلا با خودشان گفتند چه کاری است این !؟ چرا ما زحمت بکشیم !؟ چشم مردم کور ! مترو که جای شاشیدن نیست ! این جا جای عبادت است !



۹۴/۰۸/۲۳
حمیدرضا منایی

شهر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی