شغل شریف !؟
یکی از سخت ترین سئوال هایی که می شود از من کرد این است که شغلت چیست !؟ هر شغل و حرفه ای یک نمای بیرونی دارد و یک نما و شکل درونی ... برای آدمی که آلوده ی یک کار است بعد بیرونی قضیه زیاد مهم نیست ... یعنی مهم نیست که دیگران او را چه گونه می بینند ... یا یک جور دیگر بگویم ؛ خیلی وقت ها شغل آدم ها چیز روشنی نیست که بشود توضیح داد یا توضیحش قشنگ و پسندیده نیست ! مثلأ اگر از یک دزد یا راهزن یا کلاهبردار شغلش را بپرسند به یقین جواب روشن و واضحی در انتظار پرسش گر نیست ....می ماند درون قضیه و درگیری حرفه ای که یک نفر با شغلش دارد ... من هیچ وقت کلمه ی مشخصی که اشاره به یک حرفه ی خاص می کند در برابر پرسش ابتدایی نداشته ام به هزاران دلیل ، اما وقتی می نشینم و مختصات کارم را ترسیم می کنم میبینم شغل من بسیار به کارگری نزدیک است ... نه تنها نزدیک که معنای دقیق همان کار است ... یک کارگر دائم در حال خراب کردن و ساختن است ... من نیز ... فرآیند کار او عرق ریزی است ... و مال من نیز ... تابستان ها وقتی هوا گرم می شود کارگرها به شدت وزن کم می کنند در اثر فشار کار ... کار من حتی زمستان ها هم همین طور است ... هر دو عشق عجیبی به چای داریم و من یکی اضافه به سیگار !
مخلص کلام ؛ شکل بیرونی را نمی دانم و به یک روایت برایم مهم نیست اما من در درون خودم را یک کارگر می دانم ... و به نظرم هیچ معنایی در بیان شغل آدمی مثل من گویا تر از این نیست که در جواب پرسش شغل شما چیست ، بگویم ؛ من یک کارگرم ...