بی خوابی

بی خوابی

بی خوابی

هیچ گونه کپی برداری از این وبلاگ بدون اجازه و بی ذکر نام نویسنده مجاز نیست...

وطن من زبان من است ، زبان من که مرا به کسی در دورترین نقطه از دنیا پیوند می دهد و از کسی در نزدیکی ام دور می کند...

هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
ای دوست نه هر چه درست و صواب بوَد روا بوَد که بگویند...
و نباید در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود و چیزها نویسم «بی خود » که چون « وا خود » آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور .
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت ....
حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم این که می نویسم راه «سعادت » است که می روم یا راه «شقاوت » .
و حقا که نمی دانم که اینکه نبشتم «طاعت » است یا « معصیت » .
کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت .
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم .
و چون احوال عاشقان نویسم نشاید .
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید .
و هر چه نویسم هم نشاید .
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید .
و اگر خاموش هم گردم نشاید .
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
عین القضات

پیوندهای روزانه

ادای دین ...

چهارشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۴۳ ب.ظ


نمی گویم که در زندگی شخصی بد شانس بوده ام ، اما خوش شانس و بخت یار هم نبوده ام ... اما به موارات این همیشه چیزی با من بوده که انگار عوضی است برای آن یکی ؛ به لحاظ فکری همیشه سر بزنگاه در جایی قرار گرفتم که باید می بودم ... به آدم هایی برخوردم که چیزی به من دادند که آن چیز جایگزین نداشت ... یکی از این آدم ها دکتر عبدالکریم سروش است ... مردی ، انسانی ، اندیشمندی که از خان نعمتی که گستراند آدم های زیادی نصیب و قسمت بردند ... این نصیب و قسمت هم به معنای شیفتگی و تأیید همیشگی او نمی تواند باشد ... بعدها خیلی از دوستان و آدم هایی که من می شناسم ، از جمله خودم ، در حد سواد و توان به منتقدین او تبدیل شدیم ...

از حرف دور نیفتم ، طرف سال 75 دوره ی اوج مولانا شناسی اش بود ... در این کلاس ها فارغ از همه ی آن چه آموخت، یک کار عمده کرد ؛ باز خوانی متنی کلاسیک (مثنوی) و ریفرنس قرار دادن آن ، اما نه به گونه ای که اندیشه های انسان مدرن به آن رنگ در آید ، بلکه برعکس ، افق گسترده ی دید مولانا را تا امروز پیش کشاند و با دغدغه های انسان معاصر گره زد ... یاد داد که مولانا و تفکرش ( یا خیلی های دیگر مثل غزالی) افقی گسترده تر از زمان خود دارند ... ندیده بودم یا یادم نیست کسی تا پیش از آن چنین کاری کرده باشد ... رسم بر این بود که مثلأ خواننده ی مثنوی باید 7 قرن به عقب برمی گشت و در آن حال و هوا روزگار می گذراند و راهی به امروز نداشت ... هر چند با تمام انتقادی که به اندیشه ی دکتر دارم ، هنوز نمونه ی حافظه اش را ، انسانیتش را ، احاطه اش را به علوم اسلامی و غربی ، ندیده ام ...

امشب این ها را نوشتم که بی خوابی از نامش خالی نباشد ، برای ادای دین ... دینی که بر گردن من دارد ... برای همه ی آن چه یاد داد ...

فارغ از نقد تئوربک خودم بر اندیشه های دکتر ، همواره در قبال کسانی که او را به جرم مسئولیت در انقلاب فرهنگی و تندروی های اوایل انقلاب نکوهیده اند ، دفاع کرده ام ... هر کسی ، هر انسانی به خصوص اهل هنر و تفکر یک بعد شخصی دارد که مجموعه ی اشتباهات و کج روی هاش در آن حوزه قرار می گیرد ... بعد دوم قضیه تأثیری است که آن شخص بر اجتماع و تاریخ زمان خود و بعد از آن بر جا می گذرارد ... این جا مغلطه ای رایج و شناخته شده وجود دارد که آن دو حوزه به هم آمیخته می شوند و نتیجه ی آن از پیش پیداست ... مثالی می زنم ؛ سر تامس مور فیلسوف انگلیسی قسمت عمده ی زندگی خود را در دربار پادشاه (ریچارد سوم ؟) هم دوره اش گذراند و به تئوریزه کردن رابطه ی پادشاهی و مسیحیت پرداخت ... اما ناگهان بر سر ازدواج دوم پادشاه که از نظر مسیحیت جایز نمی دانست سفت و سخت ایستاد و کوتاه نیامد ، تا جایی که منجر به از دست دادن جانش با حکم اعدام پادشاه شد ...

اما این ها از ارزش این فیلسوف و تأثیری که بر تاریخ تفکر گذاشت کم نمی کند ... بیایید همین قصه را برای کسی چون دکتر سروش پی بگیریم ... یک انسان می تواند عمری را بر اندیشه ای محال و باطل پی بگیرد ... می تواند خواسته یا ناخواسته از عوامل اصلی ان- قل - اب فرهنگی باشد ... اما این تمام ماجرا نیست ... پذیرش اشتباه ( پذیرشی که نه به صرف اقرار بلکه به عمل ) شرط تغییر است ، اصل و اساس  ماجرا و به قول حافظ حسن القضا ... بگذارید یک مثال دیگر بزنم ؛ احمد فردید تا زمانی که دوره ی شاهنشاهی بود به سر او قسم می خورد ، بعد از 57 در تغییر جهتی صد و هشتاد درجه ای به دامان این وری ها می افتد و مدینه ی فاضله اش را در تاریخ اسماء و صفات در این دوره جست و جو می کند ! یکی دیگر بگویم ؛ استاد ارجمند دکتر رضا داوری ! اندیشمندی که می توانست به جای پروار کردن دنبه ی فاشیست ها ، تأثیری عمیق تر بر تاریخ و زمان خود بگذارد ... در همین مورد رجوع می کنم به سال 73 تقریبأ ... زمانی که برای اولی بار شخصیت دکتر از جامعه ی دانشگاهی بیرون افتاد و تفکرش ... داستان این بود که گروه همین جناب دکتر داوری اعم از مددی و یوسف علی میرشکاک و غیره ( شاگردان فردید و تیم دانشگاه تهران ) به جای نگه داشتن حرف و نظر در دانشگاه ، اندیشه های دکتر را به بافت عوامانه اجتماع و حضور  گروه های فشار حواله کردند و جنگ خرفروشانه ی هایدیگری _ پوپری ، جنگ اسلام گرایی و اسلام ستیزی به راه انداختند ...

این ها را گفتم به یک دلیل ؛ پذیرش اشتباه و تغییر مسیر دادن از آن و طرحی نو در انداختن نه تنها باعث از بین رفتن یک شخصیت نمی شود ، برعکس ، ارج و عزت آن کس را بالا می برد ... باز هم نمونه بگویم ؛ شریف مردی ، آزاده ای ، انسانی که به تمام معنا بر او و آزادگی اش حسودی می کنم جناب م-حم-د ن@و &ری --ز-اد ... مگر این آدم غیر از این کرد !؟ راهی را رفت و دید اشتباه است ، جواب نمی دهد ...  اعتراف نکرد ،تغییر مسیر داد ... حالا من این آدم را می گذارم کنار کسی مثل داوری که معتقد است با سیاست کاری ندارد و راه خودش را می رود !! اما راهی که جز تئوریزه کردن فاشیسم چیز دیگری نیست ...

ارزش کسانی مثل دکتر یا دیگر اسامی که تغییر مسیر دادند ( چه به گذشته شان اعتراف بکنند یا نه ) ورای تاریخ کوتاه مدت است ... کسی نیست که نداند دوم خرداد 76 محصول تفکر اوست ... محصولی که در کم ارزش ترین شکل ممکن گفتمان فرهنگی _ سیاسی هزاران ساله را در این کشور تغییر داد ... 

در نهایت ، تأکید می کنم که نقد من به دکتر صرفأ به جهت تفکر اوست و نه چیز دیگر ... چرا که اگر باید کاری می کرد بر جبران آن اشتباهات ( سلبأ و ایجابأ هم ربطی به گذشته اش ندارد ) انجام داد و تاوان آن چه را کرده بود فی المجلس و نقد پرداخت ... 


۹۴/۰۸/۲۰
حمیدرضا منایی

درباره ی دیگران

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی