.
جمعه, ۱۵ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۱۰ ب.ظ
هر
وقت ایمانم را به بدی و عصیان انسان و به نهاد نا آرامش از دست می دهم
حالم بد است ... قبض و افسردگی است که بی رحمانه هجوم می آورد و مچاله می
کند ... بعد که دوباره یادم می افتد چی به چی هست آن حال خوبه از راه می
رسد ... می رسم به این که این زندگی است ! ... ذات محض زندگی ... مسیری سنگ
لاخ و پر از افق های خاکستری ... جنگ هر روزه ی من با خودم ... جنگ هر
روزه ی من برای فردیتم در برابر روزمرگی و دنیا ... و گاهی ، فقط گاهی
رهایی ...لحظه ای انبساط ... به بهانه هایی کوچک ؛ به سلامی ... به نگاهی
... به دستی بر شانه ای ... و از همه مهم تر به معنا و کلامی ...
۹۴/۰۸/۱۵