.
اقبال عمومی ای که متوجه محرم و عاشوراست مطلقأ نمی تواند بر پایه ی شناخت و
معرفت باشد چرا که توده ی مردم ایران شأنی معرفت گریز دارند ... آن چه
باعث جذابیت هر ساله ی این اتفاق می شود عوامل متعددی دارد اما سه عنصر
اصلی هست که می توان حول و حوش آن راز این جذابیت را درک کرد ... سه عنصر
شامل این موارد می شود :
1 - غذای رایگان که مهمترین بخش جذابیت این
ماجراست چرا که هیچ چیز برای توده ی مردم خواستنی تر از این نیست که غذای
شان بی زحمت در دسترس قرار گیرد ... آن چنان که یکی از وعده های جدی در کتب آسمانی درباره ی بهشت بر محور غذای رایگان و متنوع شکل می گیرد ...
2 - تعطیلات و کار نکردن ... به این عنوان می توان بی قانونی جاری در فضای
شهر را اضافه کرد ... دیشب برای دوستی می گفتم که میل به این بی قانونی در
شهر ، چه گونگی ایام پنجه ی مسترقه را در دوردست های تاریخ به ما نشان می
دهد ... آن دوست در جواب من خاطره ای به نقل از رضاکیانیان تعریف کرد که
روزی توی ماشین و پشت چراغ قرمز نشسته بود که ماشین پشتی دست روی بوق می
گذارد ... رضا کیانیان سر از پنجره بیرون می کند که چیه !؟ چرا این قدر بوق
می زنی !؟ راننده ی پشتی می پرسد چرا نمی روی ؟ رضا کیانیان می گوید چون
چراغ قرمز است ! راننده ی عقبی می گوید :" چراغ قرمز چیه داداش !؟ پس شور
حسینی ت کجا رفته !؟
3 - برون فکنی های احساسی سومین عامل جذابیت است
... این که کسی بتواند بی مهابا در میان جمع گریه کند یا مطابق حال بر سر و
سینه و صورت بکوبد و انرژی های درونی را این گونه تخلیه کند ، برای اهلش
فرصت مغتنمی است ... اما شکل دیگر این برون فکنی ها که در نقطه ی مقابل
قرار داد ، نمایشی است از انواع مد و عرضه ی خود در بستری پذیرفته و
قانونی به عهمراه موسیقی که اتفاقأ جنبه های تقدس مابانه ی قدرتمندی از آن
حمایت می کند ...