.
دیروز بیت الله عباسپور درگذشت و امروز سالگرد مرگ نیچه است ... هر دوی این
ها را و ما را می توان در یک مفهوم به هم پیوند زد که چه می ماند از
انسان جز آه و افسوسی !؟ غمگنانه تر از این اندیشه ای وجود ندارد که ما نه
پسی داریم و نه پیشی و زندگی ما جز این لحظه چیزی نیست ... دست مان از آن
چه گذشت و رفت کوتاه است و ضمانتی برای دیدن آفتاب فردا نداریم ... از سر
همین بی چارگی است که باید در لحظه زندگی کنیم و این لحظه را حتی المقدور
انباشته از شادی کنیم ... با این حساب ، این لحظه ، دو احساس متضاد در خود
می پروراند ؛ یکی اندوه ناشی از بی پس و پیشی و از دیگر سو میل به زندگی و
شادکامی ... این چنین لحظه ی حال ما ، لحظه ای پاردوکسیکال است از تقابل (
و یا جمع ) غم و شادی ... به قول خیام ؛
ای بی خبران شکل مجسم هیچ است
وین طارم نه سپهر ارقم هیچ است
خوش باش که در نشیمن کون و فساد
وابسته ی یک دمیم و آن هم هیچ است