.
اگر
جهل و خواست عمومی نسبت به آن را کنار بگذاریم ، نداشتن حافظه ی تاریخی
بدترین و لاعلاج ترین بلایی است که ایرانیان به آن گرفتارند ... از جنبش
مشروطه به این طرف تمام اتفاقات اجتماعی سیاسی در ویژگی خواست حداکثری وجه
اشتراک دارند ... نگاه کنید به جنبش مشروطه ، به انقلاب 57 ، به 8 سال جنگ و
حتی جنبش سبز و خیلی اتفاقات دیگر ... مردم در نهایت خواست و امیدواری به
قضایا نگاه می کنند ، طوری که انگار یک شبه تمام مشکلات حل خواهد شد ...
این همان نقطه ی آسیب پذیری ما در تمام دوران بوده است ... این خواست
حداکثری چشم ما را نسبت به آن چه در واقع امر اتفاق می افتد می بندد ...
نگاه کنید به همین توافق اخیر ... نمی توان خوش حال نبود اما اتفاق شگفت
انگیزی در کوتاه مدت ( و یا میان مدت ) به نفع مردم نخواهد افتاد ... در
بعد اقتصادی تمام زیر ساخت ها ویران شده است و شکاف فقیر و غنی آن چنان
گسترده است که ورود سرمایه های جدید صرفأ این شکاف را گسترده تر خواهد کرد
... در بعد فرهنگی که وضع فاجعه بار است و به چنان انحطاط و از خود دور
افتادگی دچاریم که معلوم نیست چه چیزی می تواند ما را کمی به خود آورد ...
بعید می دانم در کوتاه مدت مردم نفعی از سفره ی این توافق ببرند و نانی از
قبلش بخورند ... این خواست حداکثری هم که درباره ی توافق با آن روبه رو
ایم چیزی جز گمراه شدنی دیگر و به آدرس اشتباه رفتن ، برای مردم دستاوردی
ندارد ... تنها یک چیز و یک اتفاق باعث تغییر در شرایط موجود خواهد شد ؛
این که ما فهم خودآگاهی تاریخی مان را گسترش دهیم و از یک سوراخ هزار بار
گزیده نشویم ... این فهم هم شکل نمی گیرد مگر این که نگاه ما مردم به
خودمان باشد و ضعف های فرهنگی خود را درمان کنیم ... و گرنه همیشه منتظر
منجی و اتفاقی از بیرون هستیم تا شرایط ما را دگرگون کند ...
پانوشت : این توافق یک خوبی خیلی خوبش این است که بهانه ی روابط بین الملل را از دست روحانی می گیرد ، شاید مگر در دو سال باقی مانده فکری به حال وضعیت اسفناک داخلی بکند و یکی دو تایی از آن همه وعده را دنبال کند ...