.
خانه ای را تصور کنید که توالت ندارد و ساکنان خانه برای قضای حاجت دور از چشم هم ، در گوشه کنار کارشان را می کنند ... البته این دور از چشم بودن زیاد دوام نخواهد داشت ... کم کم تمام خانه پر از کثافت می شود و خجالت ها از بین می رود و ساکنان بی هیچ رودربایستی از هم در مقابل دیدگان یکدیگر کارشان را خواهند کرد ...
تا حالا شده در میانه ی شهر احتیاج فوری و فوتی به توالت پیدا کنید ، آن قدر که از شدت فشار دست به دامن هر کس و ناکس بشوید شاید فرجی حاصل شود و در توالتی غیبی به روی شما باز !؟ برای خود من زیاد پیش آمده که در چنین مخمصه هایی افتاده باشم و از کارگران پمپ بنزین تا سرایدار و نگهبانان خانه های نیم ساز بخواهم در اندرونی شان را به رویم باز کنند و انسانی را از ورطه ی خیس کردن شلوار نجات دهند ... البته غالبأ تیرم به سنگ خورده و دست از پا دراز تر و موی کنان به دنبال مکان بعدی به راه افتاده ام ...
ابر شهری به نام تهران را به راحتی می توان شهر بدون توالت نامید ... نگاه کنید به ایستگاه های مترو ؛ با وجود این که سرمایه ای عظیم صرف ساخت آن شده اما تقریبا تا آن جا که من می دانم و گشته ام ، هیچ کدام از ایستگاه هایش توالت عمومی ندارد ... گویی هیچ انسانی حق ندارد میان راه و دور از خانه و سوار بر مترو شاشش بگیرد ...
این مطلب را همین جا رها کنیم و برویم از بعدی کلان تر وارد موضوع شویم ؛
انسان موجودی است که کثافت را درون خودش تولید می کند ... تنوع خواست ها و اهداف انسان ها هیچ حد و مرزی نمی شناسد و در چهار چوب هیچ کدام از نظام های اخلاقی قابل مهار نیست ... به تعبیر شوپنهاور انسانی موجودی است که بین دو بی نهایت در حرکت است ، بی نهایت پلید و بی نهایت پاک ... آن بعد پلید آدمی همواره به شرایطی احتیاج دارد که عفونت خود را تخلیه کند ... اگر اگر بسترهای قانون مند و راهکارهای شناخته شده برای این مساله در یک جامعه پیش بینی نشود ، مثال همان خانه ای است که بی توالت ساخته شده است ... افراد یک جامعه در ابتدا دور از چشم هم دست به منکرات اخلاقی می زنند اما با همه گیر شدن و همه جایی شدن این منکرات قبح کثافت کاری ها از بین می رود و آدم ها در پیش چشم هم دست به هر کاری می زنند ...
قوی ترین نظام های اخلاقی ( می توانید شهر هم بخوانید ) آنهایی هستند که جدای از پرداختن به صفات نیک انسانی ، به ویژگی های شرارت آمیز انسان هم توجه می کنند و بسترهایی مناسب و راهکارهایی متمدنانه برای برون ریزی هرزگی ها در نظر می گیرند تا با کم ترین آسیب رسانی ممکن این نیروها در جامعه تخلیه شوند ... در غیر این صورت ما با شهری طرف هستیم که مردمانش نه می شاشند نه قضای حاجت می کنند و نه احیانا استفراغ ... این دور ترین و محال ترین تصوری است که می توان از انسان به دست داد و روشن است چه بر سر آن شهر یا پارادیم اخلاقی خواهد آمد ...