.
پشت این نظمی که ما در طبیعت و هستی می بینیم هرج و مرجی عمیق نهفته است
... بگذارید این جمله را این طور اصلاح کنم که بیش تر از این نظمی که ما می
بینیم می توان به هرج و مرج عالم اشاره کرد یا دست کم هرج و مرج هم به
اندازه ی نظم و به موازاتش در عالم نقش دارد ... اما
ذهن ما به دو دلیل گرایش به برجسته کردن این نظم و حرکت پیرامون آن دارد ؛
مورد اول شناخت است ... ذهن در صورتی موفق به شناخت امور می شود که بتواند
نظم و الگویی منظم را مجسم کند ... مورد دوم که موردی معرفت شناسانه و
وجود شناختی است ناشی از ترس عمیق انسان است از ناشناختگی و هرج و مرج ...
هیچ گاه نمی توان ناشناختگی را فراچنگ آورد و در نسبت با آن وضعیت خود را
تثبیت یا تعریف کرد ... این هرج و مرج و پیش بینی ناپذیری معنای بی نهایت
را در خود دارد ، یعنی آن چه ما قادر به درکش نیستیم و حد و مرزش را نمی
شناسیم ... برای همین ذهن انسان میل سیری ناپذیر به نظم و شمارش دارد ...
نظمی که بیش تر از آن که در هستی وجود داشته باشد ، به مثابه مهری است که
ذهن ما بر داده های حسی می زند تا بتواند شرایط حضور و ماندگاری انسان و
سلامت روانی اش را تضمین کند ... هیوم می گفت رابطه ی علی و معلولی محصول
ذهن ماست ... یعنی این طور نیست که در عالم عینی و خارجی همیشه از علت A
معلول B صادر شود ... ممکن است بشود یا نشود ... اما ما برای شناخت توافق
کرده ایم که این رابطه را از ذهن به عین منتقل کنیم و بر مبنای آن زندگی
کنیم و جهان را بشناسیم ... پس می توان گفت این نظم و رابطه ی علی و معلولی
چیزی جز یک توافق ذهنی نیست که ما بر مبنای آن حکم می کنیم و بر مبنای
توافق مان احکام مان درست از آب در می آید ... پروتاگوراس می گفت انسان
ملاک همه چیز است ، ملاک همه ی چیزهایی که هست و ملاک همه ی چیزهایی که
نیست ... معنای مورد نظر پروتاگوراس بار معرفتی شگفت انگیزی در خود دارد
... محور قرار دادن فهم و ذهن انسان و یا شناخت امکانات دیگری در خود نهفته
دارد که الگوی نظم تنها یکی از بی شمار امکانات آن است ... در نقطه ی
مقابل و بسیار نزدیک به فهم ما الگوی بی نظمی و هرج و مرج قرار دارد یا
الگوی جهان هولوگرافیک یا ... آن چه که برای من مسلم است نظم فقط بخشی کوچک
از شیوه های شناخت و هستی است که ما برای فرار و برخورد نکردن با هرج و
مرج به آن پناه می بریم ، برای این که خود را در برابر بی نهایت هرج و مرج و
بی نظمی به سختی تنها و ضعیف حس می کنیم ...