.
حجم ویرانی زندگی انسان به طرز حیرت آوری بزرگ است ... وقتی هم این را قبول کردیم دو راه پیش رو داریم ؛ یا باید چشم ها را ببندیم و خود را به ندیدن و خریت بزنیم و یا ... اما این یای دوم انتخابی هول ناک است ... خیلی وقت ها نمی شود ایستاد و از دور نگاه کرد ... مثال آدمی می شود که در درون خویش در حال جنگ است اما می خواهد میدان یک نبرد را از دور نگاه کند ، شاید بتواند بر اوضاع مسلط شود ...البته این حال ، فرسایشی مضاعف است بر روان آدمی ... فرض دیگر این است که وارد میدان جنگ شویم ، شاید در کشاکش نبرد و محدود شدن زاویه ی دیدمان ، اندکی از عمق و وسعت ویرانی پیش رو کم شود ... اما در نهایت همه ی این ها از طرف نگاه انسانی ماست ، سمت دیگر داستان ، زندگی نشسته که بسیار قدرتمند و دقیق و خیلی وقت ها بی رحمانه عمل می کند و طراح اصلی بازی اوست ... هیچ هم معلوم نیست بازی ای که برای ما در نظر گرفته اقتضای چه چیز را دارد ...