.
ابوالحسن مسعودی در کنار محمدبن جریر طبری از غول های جهان سنت است ... تعدد کتاب های او شگفت انگیز است ، گویی در تمام عمر یک سره مشغول نوشتن بوده است ... فقط کتاب اخبارالزمان او 30 جلد است ... البته بیش تر آثار او در طول تاریخ نابود شده و حجم کمی از آن ها به دست ما رسیده است ... آن چه از مسعودی به چشم من خورده به نظرم یکی التنبیه و الاشراف است و دیگری تنها جلد باقی ماده از اخبارالزمان ... اما آن چه مفصل از او خوانده ام مروج الذب و معادن الجواهر است در باب تاریخ جهان و جغرافیا و احوال و باور مردمان روزگار خود در دو حوزه ی فرهنگی عرب و عجم ... بی اغراق می گوی که این کتاب کاری فوق العاده است برای اهلش ...
اما آن چه از این معرفی در نظر دارم شکل برخورد کسانی مثل مسعودی است با مقوله ی تاریخ ؛ قریب و اتفاق تاریخ نگاران روزگار قدیم ، تاریخ جهان را از پیش از پیدایش انسان روایت می کردند و در ادامه به خلق انسان و هبوط و ادامه ی مسیری طی شده می رسیدند ... این شکل از تاریخ نگاری به شدت آمیخته به اسطوره ها و افسانه ها بوده است و همین مساله باعث دوری اش از روایت تاریخی علمی می شود ... این دور افتادگی از علم تبعات زیان بار شگفت انگیزی برای کشوری مثل ایران داشته است ، آن قدر که کسی مثل سید جواب طباطبایی به حق مشکلات امروز و گستردگی بحران ها را به این بی تاریخی ( تاریخ نگاری علمی ) ارجاع می دهد ... *
در نگاهی دیگر اما تاریخ آمیخته به اساطیر منشأ حل بسیاری از مشکلات در حوزه ی فردی است ... این تاریخ مجموعه ای از کهن الگوها را در اختیار ما می گذارد که پیدا کردن ربط و نسبت شان با امروز ما مرهم بسیاری از زخم هاست ... فرناندو پسوأ به درستی اشاره می کند که ؛ اندوه کم بود اسطوره است ... مشخصأ تاریخ نگاری آمیخته با اساطیر در بحث توسعه کمکی به ما نمی کند که هیچ ، سنگ اندازی هم می کند و برای رهایی از این تاریخ باید مصیبت ها کشید ... اما در حوزه ی فردی این تاریخ عامل گستردگی رابطه ی یک انسان با هستی می تواند باشد ... یا به شکلی دیگر ؛ می توانند عامل تحلیل گر بسیار جدی ای برای دردهای انسان امروزی باشند و به ما توانایی می دهند سیر دردهای مان را در طول تاریخ ببینیم و سر منشأ شان را درک و تحلیل کنیم ...
* هر چند سید جواد طباطبایی درد را درست شناخته ، اما نسخه ای را که می دهد من عملی نمی دانم .