.
شمیران پیش از این که زیر برج ها و سم تازه به دوران رسیده ها نابود شود
، جای زیبا و پر آبی بود ... هر طرف را که نگاه می کردی باغ بود ... در
بسیاری از کتاب های تاریخی ، برعکس تهران که هوا و آبش عفن و آلوده و
بیماری زا ذکر شده ، از آب و هوای شمیران با ویژگی هایی نظیر روح افزا و
گوارا یاد شده است و همواره فراوانی میوه و کیفیت بالایش زبانزد تمام
سیاحان و جهانگردان بوده است ، طوری که تمام میوه ی تهران و ری از این
منطقه تأمین می شد ... همه ی این ها هم از قبل فراوانی آب این منطقه بود که
آن هم وابسته به مجموعه ای از قنات های متعدد بود ... این قنات ها صدها
سال آب کشاورزی این منطقه را تامین می کردند و مازادشان از طرق مسیل ها و
رودخانه تا دشت تهران و ری می رفت و آب شرب و کشاورزی آن نواحی را تامین می
کرد ...
شمیران اولین ضربه را ، از برنامه ی اصلاحات ارضی و رشد شهر نشینی در ده
سال آخر حکومت پهلوی خورد و کشت و زرع و کاشت چیزهایی مثل گندم و جو یا
صیفی جات در آن متوقف شد اما هم چنان باغ ها سر پا مانده بودند تا ظهور
کرباسچی که ضربه ی دوم و کاری تر را به شمیران زد طوری که بافت و اقلیم
منطقه را تغییر داد ...
اوایل دهه ی هفتاد بود که فروختن فضای هوایی در دستور کار شهرداری قرار
گرفت اولین برج ها در شمیران به شکل قارچ گونه ای ظاهر شدند ... جدای از
همه ی عوارضی که می شود راجع به این رشد ناموزون گفت یک اتفاق بود که
بزرگترین ضربه را به شمیران و به تبع آن به تهران و ری زد ؛ برای این که
برجی بتواند در ارتفاع بالا برود ، به همان نسبت باید در زمین پی اش کنده
شود ... این گودبرداری های عظیم باعث ویرانی بسیاری از قنات های تهران بود
... مواردی زیادی از این اتفاق در ذهنم هست اما یک موردش مربوط می شود به
ضلع شمال خانه ی اسدالله علم ... زمانی که این زمین را گود برداری کردند ،
رسیدند به حلقه های میانی یک رشته قنات پر آب ... آن چنان آبی از این زمین
می جوشید که محوطه ی بزرگ گود برداری تبدیل به دریاچه ای شده بود و
سازندگان برج هر چه تلاش می کردند برای خالی کردن آب ، موفق نمی شدند ...
آن قدر آب از زمین جوشید که این ها از سر ناچاری کار را خواباندند و رفتند
... در تمام یک سالی که این پروژه تعطیل بود یک سانت حتی از ارتفاع آب در
این گودی کم نشد جوری که طراز با دو سر قنات پس و پیشش می ایستاد ... قسمت
غم انگیز ماجرا این جاست که بعد از یک سال شروع کردند به تزریق بتون در دل
این قنات ... یک ماه این کار را شبانه روز ادامه می دادند ؛ جایی را بتون
ریزی می کردند و قنات مقاومت می کرد و آب را از جایی دیگر بیرون می داد ...
این رفتارهای بی رحمانه با منابع آب و مشخصأ کور کردن قنات ها ، نتیجه
اش می شود خشک سالی هایی که هر روز گسترده تر می شود تا جایی که ایران را
خواهد بلعید ... از طرف دیگر ساختن این برج ها در چنین جاهایی به معنای
خانه ساختن در مسیر سیلاب است ... آن مهندس بی وجدانی که آن قنات را کور
کرد آن برج را رویش ساخت به حتم می داند که زمین چنین جاهایی به علت این که
آب را در خود می کشد ، رونده است و به قول خود شمیرانی ها ؛ سسه ! نه این
که فقط آن مهندس به خاطر این که درسش را خوانده بداند ، کور که از آن جا رد
می شد می گفت این ساختمان با کم ترین لرزش زمین و زلزله می خوابد روی هم !
اسپینوزا می گفت یک برگ از درخت نمی افتد مگر این که عالمی تحت تاثیر
قرار بگیرد ... این خشک سالی ها یا در شکلی عام تر این فساد گسترده که تمام
شئون زندگی ما را در بر گرفته نتیجه ی چنین کارهایی است ... آتش زدن باغ
ها و کور کردن قنات ها و ساختمان سازی هایی آن چنانی بی جواب نخواهد ماند
... در عالم همه چیز به همه چیز ربط دارد ... دیر نخواهد بود که ما نتیجه ی
آن چه را کاشته ایم درو کنیم ...
