.
این سه قطعه ، یعنی مثنوی خوانی و ربنای استاد شجریان به اضافه ی اذان موذن زاده ، چیزی ورای تشیع و یا دین اسلام است ... حتی به نظرم می آید لازم نیست آدمی خداباور باشی تا با شنیدن این نواها جانت بلرزد ... این صداها فارغ از جنبه ی دینی و مذهبی شان با عمق وجود آدمی گفت و گو می کنند و نهات ترین لایه ی هستی آدمی را نشانه می روند ...
حذف صدای استاد شجریان به طور عام و ربنای و مثنوی خوانی اش در ماه رمضان به شکل عام توسط صدا و سیما ، چیزی نیست جز دشمنی با معنویتی که فارغ از وجهه ی مذهبی و دینی با درون آدمی سر و کار دارد ... با این کار صدا و سیما این پیام ضمنی را به مخاطب می رساند که ؛ آن معنویتی که در راستای خواسته های من نیست ، چه بهتر که نباشد !
من که از کودکی با این نواها بزرگ شده ام ، این ها برایم تبدیل به یک مرجع ضمیر شده اند ... مرجع ضمیری که جز خودم کسی نیست ... حتی اگر در دورترین نقطه از وجود خودم قرار داشته باشم ، با شنیدن این صداها در سرراست ترین مسیر ممکن به خودم می رسم و زیر سایه ی این نواها می توانم در آرامشی عمیق خود را بکاوم یا دست کم ، لحظاتی از قید اندوه و اضطراب بودن وارهم ... دلم می سوزد برای مهرگان و هم نسلانش که زندگی شان از این منابع سکنی و آرامش با لجاجت و تنگ نظری صدا و سیما خالی مانده است ...