بی خوابی

بی خوابی

بی خوابی

هیچ گونه کپی برداری از این وبلاگ بدون اجازه و بی ذکر نام نویسنده مجاز نیست...

وطن من زبان من است ، زبان من که مرا به کسی در دورترین نقطه از دنیا پیوند می دهد و از کسی در نزدیکی ام دور می کند...

هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
ای دوست نه هر چه درست و صواب بوَد روا بوَد که بگویند...
و نباید در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود و چیزها نویسم «بی خود » که چون « وا خود » آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور .
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت ....
حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم این که می نویسم راه «سعادت » است که می روم یا راه «شقاوت » .
و حقا که نمی دانم که اینکه نبشتم «طاعت » است یا « معصیت » .
کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت .
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم .
و چون احوال عاشقان نویسم نشاید .
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید .
و هر چه نویسم هم نشاید .
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید .
و اگر خاموش هم گردم نشاید .
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
عین القضات

پیوندهای روزانه

.

شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۶، ۰۱:۳۵ ق.ظ

یک جمله دارم با این مضمون؛ برای غالب انسان ها، نفهمی تنها امکان زیستن است...
اما نفهمی چیست و ما به که می گوییم نفهم!؟
در این سال ها مفصل راجع به پروسه ی فهم در انسان نوشته ام... نوشته ام انسان تناها موجودی است که فهمش و شعورش همواره "در نسبت به" شکل می گیرد و هیچ نوع آگاهی غیر از این برای انسان متصور نیست... بیشترش را هر که می خواهد در برچسب " من و تو" می تواند پیدا کند و بخواند...
با این مقدمه تعریف فهم می شود آن سهمی که ما در هر فکر و عملی برای دیگری قائل می شویم... هر چه مقدار سهمی که ما در افکار و رفتار برای دیگری قائل می شویم کم تر باشد ما بی شعورتریم و برعکس، هر چه سهم بیش تری برای دیگری در نظر بگیریم دایره ی گسترده تری از فهم را شامل می شویم... با این حساب نگاه کنید به سطوح مختلف جامعه، ببینید در کارها و رفتار آدم ها چه قدر حق و سهم دیگری رعایت می شود و ما چه قدر مردم فهیم و با شعوری هستیم!؟
این بحث پایه ی یک مسأله ی بسیار مهم دیگر است که من اسمش را شهید پروری گذاشته ام... واردش نمی شوم حالا، اما همه ی کسانی که در تربیت بچه در شرایط امروز سمت رعایت دیگری و اخلاق را می گیرند شامل این مسأله اند... در واقع داشتن فهم و شعور و انتقالش به فرزند، موجودی خواهد ساخت که توانایی حمله و تلافی ندارد... یک نمونه شخصی بگویم و حرف را تمام کنم؛ اکثر خانواده ها به بچه شان آموزش می دهند که اگر کسی زد بزنش! توی مدرسه مساله فراتر از این می رود و خیلی از بچه ها، بچه های دیگر را می زنند... از این ها که کتک می خوردند، نود و نه درصدشان خشم شان را سر ضعیف تر از خود خالی می کنند و به روایتی بی حساب می شوند... اما آن یک درصد باقی مانده محکوم اند به رنج کشیدن... این جا پارادوکسی به وجود می آید که به راحتی می تواند سلامت روانی یک انسان را نابود کند؛ این که ما رعایت فهم و شعور و اخلاق را بکنیم یا همرنگ جماعت شویم!؟ نمی دانید چه قدر دردناک است...

۹۶/۰۸/۲۰
حمیدرضا منایی

درباره ی خودمان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی