بی خوابی

بی خوابی

بی خوابی

هیچ گونه کپی برداری از این وبلاگ بدون اجازه و بی ذکر نام نویسنده مجاز نیست...

وطن من زبان من است ، زبان من که مرا به کسی در دورترین نقطه از دنیا پیوند می دهد و از کسی در نزدیکی ام دور می کند...

هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
ای دوست نه هر چه درست و صواب بوَد روا بوَد که بگویند...
و نباید در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود و چیزها نویسم «بی خود » که چون « وا خود » آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور .
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت ....
حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم این که می نویسم راه «سعادت » است که می روم یا راه «شقاوت » .
و حقا که نمی دانم که اینکه نبشتم «طاعت » است یا « معصیت » .
کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت .
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم .
و چون احوال عاشقان نویسم نشاید .
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید .
و هر چه نویسم هم نشاید .
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید .
و اگر خاموش هم گردم نشاید .
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
عین القضات

پیوندهای روزانه

.

يكشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۱۴ ب.ظ

گسترش داستان

یعنی این که عناصر و اتفاقات و شخصیت هایی که وارد داستان می شوند بی کار و معطل نمانند و هر کدام هسته ی مرکزی حرکتی طولی یا عرضی در داستان باشند...
اما نکته ی مهمی که در گسترش داستان وجود دارد وابستگی و تابعیت هر عنصر به بافت کلی و روایی اثر است... یعنی چه!؟ یعنی این که برای مثال اگر بافت روایی یک اثر به فانتزی بنا شده، گسترش عناصر وفادار به فضای فانتزی بماند...
برای فهم بهتر به ساخت دو سریال لاست و خانه ی پوشالی می توان دقت کرد؛ در سریال لاست عناصر متعدد از تخیلی تا رئالیستی به هم می آمیزند... در هر قسمت عناصر یا شخصیت ها یا اتفاقات جدیدی وارد داستان می شود که ازومأ در یک راستا نیستند و به صرف رنگارنگ کردن خط داستان و تنوع به کار گرفته می شوند... ایت مسأله همان قدر که به جذابیت ماجرا کمک می کند خطرناک هم هست... نتیجه اش این می شود که در پایان بندی اثر ما با فضایی گیج و گنگ روبه رو هستیم، طوری که این احساس ناگزیر است که تولید کنندگان سریال فقط می خواستند به هر نحو ممکن داستان را جمع کنند...
اما در سریال خانه پوشالی( دست کم تا فصل چهار که من دیده ام) تمام عناصر در یک راستا به خدمت گرفته می شوند و هیچ حرکتی خارج از بافت کلی اثر به چشم نمی خورد... برای همین گسترش داستان و اتفاق های ناگهانی( مثلا ورود ناگهانی مادر کلر یا معاشقه اش با تام و تشکیل خانواده ی سه نفره) کاملا باور پذیر و در راستای خدمت به داستان و گسترش آن است...

* گسترش داستان ابعاد مختلف و گاهی تناقض آمیز دارد که طبیعی است در این گونه فرصت ها نمی شود گفت... پس آن چه این جا نوشتم حرف آخر نیست...

۹۶/۰۵/۱۵

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی