.
چند روز پیش با یکی از
دوستان حرف شاعرانگی در داستان پیش آمد و تفاوت شاعرانگی بین نویسندگان
ایرانی، کسانی مثل محمود دولت آبادی، هوشنگ گلشیری، ابوتراب خسروی، و تا
اندازه ای خسرو حمزوی... این اسامی را البته همین جا نگه دارید که زبان
شاعرانه هر کدام شان، حرف و نقدی جدا می طلبد... اما می خواهم یک نام را
فراسوی همه ی این ها بگذارم که یکی از اصیل ترین نگاه های شاعرانه داستان
فارسی است... نویسنده ای مهجور و گم نام و دورافتاده که حتی بسیاری از
کسانی که فعالیت مستمر در حوزه ی ادبیات دارند نامش را نشنیده اند، یعنی ک.
تینا یا در واقع کاظم تینا تهرانی...
به طور خلاصه آن چه شاعرانگی در زبان می دانیم دو گونه است؛ اول ایجاد ساختار شعرگونه در شکل صوری زبان... تعدادی از اسامی را که نام بردم در این حوزه قرار می گیرند و شاعرانگی شان در رویی ترین و بیرونی ترین لایه ی زبان باقی می ماند... قاعده در این شکل از زبان رسیدن به وزن و خوشاهنگ شدن جمله است... اما شکل دوم، آن شاعرانگی است که نویسنده روابط بین عناصر داستان را ( و جهان را) شاعرانه می بیند اما زبان او لزومأ زبانی آهنگین و موزون نیست... کاظم تینا در همین حوزه ی دوم قرار می گیرد با این فرق که در بسیاری از موارد شکل صوری زبانش در نسبت با درون مایه میل به شعر و وزن پیدا می کند...
به هر حال کاظم تینا یکی از صاحب سبک ترین نویسندگان معاصر ایرانی است و ناشناخته ماندنش چیزی از اهمیت او کم نمی کند...
* درباره ی کاظم تینا و نام کتاب هایش می توانید ویکی پدیا را بخوانید... یک پرونده هم این جا درآمده که البته خودم نخوانده ام...