6
دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۰۸ ب.ظ
قاعده این است که هر گونه فعالیتی در حوزه ی داستان، می باید معطوف به نوشتن باشد... ما اگر می خوریم، می خوابیم و در یک کلام زندگی می کنیم، فقط برای نوشتن است... پیش نهاد می کنم حتی در زندگی یک سلام خشک و خالی نکنید مگر این که چیزی در نوشتن ازش دربیاید! پس باید زیاد نوشت... هر جور که می توانید بنویسید و تمرین کنید... اتفاقأ وبلاگ نویسی یکی از بهترین تمرین هاست برای نوشتن... مجموع نوشته های تان باقی می ماند و هم خط سیرتان همواره پیش روی تان است... و دیگر؛ همان تکه پاره هایی که می نویسید بعدتر در جاهای مختلف داستانهایی که می نویسید به دردتان می خورد... راجع به همه چیز بنویسید، از دیدن یک اتفاق واقعی یا اجتماعی تا احساسی گنگ و دور که حتی برای خودتان ناشناخته است... جدای از شأن روان درمان گرانه ای که این کار دارد، دست تان را قوی می کند و به قول معروف نفس تان را بلند... که به خصوص در نوشتن رمان سخت به کارتان می آید... اما یک شرط؛ هر چه می نویسید بی رحمانه و وحشیانه بنویسید... بتازید... خودتان را سانسور نکنید... با موضوع درگیر شوید... این کار نتایج بی نظیری دارد؛ مهمترینش این که یاد می گیرید بنا بر موضوع و منطبق بر حال تان شیوه ی روایی مناسب را انتخاب کنید... دوم این که یاد می گیرید احساس تان را در مسیر درست و کنترل شده هدایت کنید... اگر در این دام افتاده اید که خویشان و نزدیکان تان وبلاگ تان را می خوانند، دو راه دارید؛ به یک وبلاگ ناشناس کوچ کنید و دوم؛ شمشیر را از رو ببندید و صابون رسوایی را به تن بمالید!
هدف هایی که از موارد بالا دنبال می کنیم این هاست:
نرم شدن پنجه تا جایی که قلم امتداد دست باشد
هماهنگ شدن ذهن با دست و قلم ( دوباره به این مفهوم مهم خواهم پرداخت)
جمع کردن خرده روایت های جاری در زندگی
و مهم؛ این که دنیا را از پشت عینک کلمات ببینید و فاصله ای میان آن چه رخ می دهد با ذهن به نام کلمه ایجاد شود... در واقع ذهن باید بلایی به سرش بیاید که هر چه را چشم می بیند در لحظه تحلیل کند که چگونه و به چه شیوه ی روایی می شود نوشت و دراماتیزه اش کرد...
هدف هایی که از موارد بالا دنبال می کنیم این هاست:
نرم شدن پنجه تا جایی که قلم امتداد دست باشد
هماهنگ شدن ذهن با دست و قلم ( دوباره به این مفهوم مهم خواهم پرداخت)
جمع کردن خرده روایت های جاری در زندگی
و مهم؛ این که دنیا را از پشت عینک کلمات ببینید و فاصله ای میان آن چه رخ می دهد با ذهن به نام کلمه ایجاد شود... در واقع ذهن باید بلایی به سرش بیاید که هر چه را چشم می بیند در لحظه تحلیل کند که چگونه و به چه شیوه ی روایی می شود نوشت و دراماتیزه اش کرد...
۹۶/۰۳/۱۵