بی خوابی

بی خوابی

بی خوابی

هیچ گونه کپی برداری از این وبلاگ بدون اجازه و بی ذکر نام نویسنده مجاز نیست...

وطن من زبان من است ، زبان من که مرا به کسی در دورترین نقطه از دنیا پیوند می دهد و از کسی در نزدیکی ام دور می کند...

هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
ای دوست نه هر چه درست و صواب بوَد روا بوَد که بگویند...
و نباید در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود و چیزها نویسم «بی خود » که چون « وا خود » آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور .
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت ....
حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم این که می نویسم راه «سعادت » است که می روم یا راه «شقاوت » .
و حقا که نمی دانم که اینکه نبشتم «طاعت » است یا « معصیت » .
کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت .
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم .
و چون احوال عاشقان نویسم نشاید .
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید .
و هر چه نویسم هم نشاید .
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید .
و اگر خاموش هم گردم نشاید .
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
عین القضات

پیوندهای روزانه

5

دوشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۴۴ ق.ظ

خواندن
یک بار گفتم که ما آن چیزی هستیم که می خوریم! خواندن در واقع خوراک فکر ماست که به تبع آن، آن چه پس می دهیم و می نویسیم برگرفته و انعکاسی از آن است... این که نویسنده واقعأ چه چیز باید بخواند و چه چیز نباید بخواند، پرسشی بی پاسخ است چون طبع آدم ها با هم فرق می کند... اما آن به یقین می دانم آن چه نباید خوانده شود تئوری های داستان است! در خواندن این چند نفر هم که نام می برم البته شک نکنید که مصدر معجزات بزرگی در عرصه داستان هستند؛
داستایوفسکی( تمام آثار)/ کوندرا(تمام آثار)/ سلین( تمام آثار)/ آلبا دسس پدس( از طرف او)/ گونتر گراس( طبل حلبی)/  هانریش بل( عقاید یک دلقک)/ به این فهرست چند نام دیگر می توان اضافه کرد که حالا در خاطرم نیست و به یک روایت اهمیتی هم ندارد...
اما از میان ایرانی ها خواندن یک دوره داستان فارسی از  هدایت تا بزگ علوی و صادق چوبک و تقی مدرسی و هرمز شهدادی و دولت آبادی و احمد محمود لازم است...
اما این اسامی را همین جا نگه دارید که به مفهوم اصلی برسم؛
تصور کنید که شما رستوران دارید... آیا برای این که غذای مشتریان خورد را بدهید، می روید از رستوران های دیگر غذا می خرید!؟ کار نوشتن شبیه رستوران داری است، باید دنبال مواد اولیه مرغوب بگردید و جزء به جزء پختن غذا را خودتان طراحی و عملیاتی کنید... زیاد خواندن داستانی که دیگران نوشته اند مثل این است که شما از رستورانی دیگر برای رستوران خودتان غذا بخرید!
اما مواد اولیه ی مرغوب؛ ادبیات فارسی گنج بی پایان است از موادی که نویسنده برای کار احتیاج دارد... بروید سمت این گنج... متون نثر کلاسیک بخوانید، اساطیر، عرفان، انواع فتوت نامه، تاریخ و جغرافیای جهان... مروج الذهب مسعودی که اتفاقا ترجمه از زبان عربی است، جایگزین ندارد... مقالات شمس در فرم و روایت بی همتاست... ادبیات کلاسیک فارسی انباشته از فرم و محتواست... این یعنی مواد اولیه ی مرغوب که حتی اگر دست آشپز نابلد هم که باشد، بالاخره دست و پایی می زند و چیزی درست می کند... وقت خواندن و مواجهه با این متون به ساخت و الگوی متن دقت کنید، به تعبیر غربی بسیاری از این ها الگوهای روایی پست مدرن دارند...
اما هدف از خواندن دو چیز است؛ اول این که انباشتگی ذهنی پیدا کنید تا در میان نوشتن داستان به سرعت تخیله ی ذهنی نشوید... و دوم این که ذهن تان الگو و انسجام متن های قدرتمند را درک کند و برایش ملکه شود...
نکته ی آخر این که از یادداشت کردن هنگام خواندن غافل نشوید... اوایل سخت خواهد بود اما به مرور ذهن به همزمانی خواهد رسید و دقیقأ روی آن چه بعدها نیازتان خواهد بود دست خواهید گذاشت... اصلا کار نویسندگی همین است ؛ تمرین و زیاد با خود بودن برای این که به همزمانی برسید... آن وقت آن چه می کنید عین لیلی است...

* مسأله ی مهمی یادم افتاد که همین جا می نویسمش ؛ از گوش دادن به موسیقی های با کلام و به خصوص پاپ، جدأ پرهیز کنید... چون هر چه لایه های بیرونی احساس تحریک شود شما از عمیق و تأثیر گذار نوشتن دور می شوید... موسیقی هایی گوش کنید که به ذهنتان انسجام بدهد و ترجیحا بی کلام باشد... باخ و موزارت در این باره معجزه می کنند... اگر هم آدمی هستید که احتیاج به این غلیان های احساسی دارید، زمانی را فقط به گوش دادن موسیقی مورد علاقه اختصاص دهید تا کاملا تخیله شوید، بعد قطعش کنید... این نکته ی مهم را فراموش نکنید که هیچ وقت و در تحت هیچ شرایطی جلوی بازی ذهن را نگیرید و به زور هدایتش نکنید که جواب عکس می دهد...

۹۶/۰۳/۰۱
حمیدرضا منایی

درس هایی برای نوشتن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی