.
این که زاد و ولد می باید در میان کارتن خواب ها و معتادان کنترل شود سهل است، من یک قدم هم از این پیش می روم با این عنوان که زاد و ولد در تمام ابناء بشر می باید کنترل شود... برای فهم ضرورت این حرف ، درک مغالطه توان و حق( در کانتکست مغالطه ی رابطه ی است و باید) ضروری است... این حرف بدین معناست که توانایی انجام یک کار ، ضرورتأ حق انجام آن کار را به دنبال نمی اورد... ساده ترین مثال ماشینی است که توانایی دارد با سرعت 300 کیلومتر در ساعت براند... آیا این توانایی به معنای در خطر انداختن جان خود و دیگران نیست!؟ آیا تبعات فاجعه بار چنین سرعتی محدود به یک زمان و مکان و فرد باقی خواهد ماند یا ما با تبعات فراگیرتری روبه رو ایم!؟ مثال دیگر این که آیا رواست اگر من آدم زورمندی باشم و شمشیر به دست در جامعه بگردم و بی توجه به قانون و اخلاق حقم را از دیگران بگیرم!؟ صرف این که کسی از نظر فیزیولوژی توانایی تولید(تولید!) بچه را داشته باشد، حق بچه دار شدن را به همراه نمی آورد حتی اگر غریزی ترین و قدیمی ترین رفتار گونه ی بشر باشد... خود این رفتار غریزی و نه آگاهانه اتفاقأ بزرگ ترین نقطه ی ضعف این ماجراست که در اثر تکرار شدن در زندگی همه ی انسان ها حالا به مثابه یک حق تلقی می شود و جای عنصر آگاهی در توالد را می گیرد ... کسی که خودش صلاحیت اخلاقی و رفتاری ندارد ، بچه دار شدنش به مثابه دادن اسلحه دست اوست... اسلحه ای که در طولانی مدت و به شکلی فراگیر جان انسان های زیاد را به خطر خواهد انداخت و هویت اخلاقی عده ی زیادی از مردمان را در طول زمان و نسل ها تهدید خواهد کرد...