بی خوابی

بی خوابی

بی خوابی

هیچ گونه کپی برداری از این وبلاگ بدون اجازه و بی ذکر نام نویسنده مجاز نیست...

وطن من زبان من است ، زبان من که مرا به کسی در دورترین نقطه از دنیا پیوند می دهد و از کسی در نزدیکی ام دور می کند...

هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
ای دوست نه هر چه درست و صواب بوَد روا بوَد که بگویند...
و نباید در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود و چیزها نویسم «بی خود » که چون « وا خود » آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور .
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت ....
حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم این که می نویسم راه «سعادت » است که می روم یا راه «شقاوت » .
و حقا که نمی دانم که اینکه نبشتم «طاعت » است یا « معصیت » .
کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت .
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم .
و چون احوال عاشقان نویسم نشاید .
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید .
و هر چه نویسم هم نشاید .
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید .
و اگر خاموش هم گردم نشاید .
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
عین القضات

پیوندهای روزانه

به مناسبت روز جهانی دختر

چهارشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۰۳ ق.ظ

واقعأ دختر داشتن یکی از بهترین چیزهای دنیاست... الآن من دو نمونه ی عملی و روزمره برای تان می گوییم تا بفهمید چرا این حرف را می زنم؛
دیشب یکی از دوستان ویدئوی خودش و دخترش را برایم فرستاد... پدر روی مبل نشسته بود و به دختر می گفت پام درد می کند ، دخترک هم دست می کرد در قوطی کرم و انگشت انگشت می مالید روی پای پدر و چپ و راست ماچش می کرد... این دختر هنوز دو سالش نشده است ! وضع ما پسر دارها دقیقا برعکس است! مرا تصور کنید درحالی که پنجاه جای بدنم کوفته و ضرب دیده و درب و داغون است، مشغول مالیدن پماد سالیسیلات روی ضرب دیدگی های پای مهرگان هستم!
مورد دوم حتی از اولی دم دست تر و قابل فهم تر است ؛ اینهایی که دختر دارند ، لباس های قشنگ تن بچه می کنند و گل سر می زنند و خوشگل و خوشتیپ می روند بیرون ... بستنی می خورند و می گردند ... جدی ترین اتفاق این بیرون رفتن چکیدن بستنی است روی لباس کودک... حالا ما چی !؟ آقا بدو بدو ! تر و تمیز از خانه بیرون می رویم و تکه پاره و خون آلود برمی گردیم! چند روز پیش آگهی پرش از ارتفاع چهل متری خورد به چشم مهرگان... گیر داد که بیا برویم و از آن بالا بپریم پایین! دیگر خودتان حسابش را بکنید وضع چه جوری هاست ؛ ما پسر دارها با جان مان بازی می کنیم هر روز!

۹۵/۰۷/۲۱
حمیدرضا منایی

روز نوشت 95

نظرات (۱)

وااااای :)))) نااااابود شدم از خنده :))) بی نظیر بود نوشته :)))))
من روانی پسر بچه های غیر قابل کنترل دائما جنبده-دونده-پرنده-سر زانو زخم شونده هستم البته. عالین :)
پاسخ:
ای پسر پرست!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی