بی خوابی

بی خوابی

بی خوابی

هیچ گونه کپی برداری از این وبلاگ بدون اجازه و بی ذکر نام نویسنده مجاز نیست...

وطن من زبان من است ، زبان من که مرا به کسی در دورترین نقطه از دنیا پیوند می دهد و از کسی در نزدیکی ام دور می کند...

هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
ای دوست نه هر چه درست و صواب بوَد روا بوَد که بگویند...
و نباید در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود و چیزها نویسم «بی خود » که چون « وا خود » آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور .
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت ....
حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم این که می نویسم راه «سعادت » است که می روم یا راه «شقاوت » .
و حقا که نمی دانم که اینکه نبشتم «طاعت » است یا « معصیت » .
کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت .
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم .
و چون احوال عاشقان نویسم نشاید .
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید .
و هر چه نویسم هم نشاید .
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید .
و اگر خاموش هم گردم نشاید .
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
عین القضات

پیوندهای روزانه

.

شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۳۶ ب.ظ

امروز نمایشگاه کتاب بودم ... حقیقتش اگر به خودم بود ، به دلیل دوری راه نمی رفتم ... دوستی همت کرد و بهانه شد برای رفتن ... نمایشگاه را وسط بیابان ساخته اند ، تقریبأ برهوت محض است و آفتاب آدم را جزغاله می کند ... سالن کتاب های کودک ، بیش تر شبیه سونای بخار بود ؛ دم کرده و گرم ... اما سالن ناشران عمومی خوب بود ؛ خنک و بسیار بزرگ ... بهترین اتفاقش این بود که تمام ناشران را همان جا جمع کرده اند و به راحتی می شد هر ناشری را پیدا کرد ... اما جدای از بعد سخت افزاری قضیه آن چه در واقع امر اتفاق افتاد ، هیچ بود ... مسأله این است که چه تعداد از این ناشران یا کتاب ها اگر نمی بود در فضای فرهنگی کشور کمبودی پیش می آمد !؟ نود و نه درصد کتاب ها بود و نبودشان علی السویه است ... بیش تر نشرها هنوز به دنبال چاپ آثار کلاسیک های زبان فارسی اند ، آن هم فقط کسانی مثل سعدی و مولانا و ... تقریبأ تمام غرفه ها دیوان حافظ می فروشند ... یا در میان نوسراها ؛ فروغ فرخزاد ... عنوان رمان ها هم چه در حوزه ی تألیف یا ترجمه تقریبا همه تکراری است ... این بلبشو و ویرانی در حوزه ی نشر را در مراجعین نمایشگاه هم می توان دید ؛ هر سال آمار می دهند که چند میلیون نفر از نمایشگاه دیدن کردند ! خوب که به جمعیت مراجعه کننده دقیق می شوی انبوه بچه مدرسه ای ها را می بینی و گروه های زن و مردی که احیانآ از طرف مسجد محل اعزام شده اند ! در بعد سیاست گذاری هم وضع خراب تر از این حرف هاست ؛ حسن روحانی به عنوان رییس جمهور می گوید کار نشر و ممیزی را باید به گروه هایی از خود ناشران و نویسندگان واگذار کرد ... اما وزیر ارشاد از برخورد قهری و جمع آوری بسیاری از آثار در روزهای نخستین نمایشگاه خبر می دهد و معاون فرهنگی اش می گوید چاپ آثار در فضای مجازی غیر قانونی است !
 از همه ی این حرف ها نتیجه می گیرم آن چه چنین سیستم عریض و طویلی به نام نمایشگاه را هر سال برقرار می کند ، پول نفت است که بی حساب و کتاب خرج بزک دوزکی می شود بی آن که اندک تأثیری در عرصه ی فرهنگ داشته باشد ... چرا که اگر تأثیر می داشت تیراژ کتاب ها به 500 جلد نزول نمی کرد ...

۹۵/۰۲/۱۸
حمیدرضا منایی

روز نوشت 95

نظرات (۶)

چندسالی شد که نمایشگاه نیامدم .
هزینه رفت وآمد و ماندن و بن کتاب را با تعدادکتابی که میشد خریدرا حساب کردم دیدم نیایم و همینجا کتاب بخرم بهتراست .
بقول شما هم چقدر دیوان سعدی و حافظ و درمان با قرآن و تغذیه و ...
رفتم کتابخانه فرهنگ و ارشاد اینجا ، دیدم رمانها را به معنای کلمه ریختند کنار انبار کتب کمک درسی و تست و ... دلم گرفت . البته چیز دندان گیری هم نداشت .
گاهی تعمدی میبینم نسبت به بی توجهی به کتاب .
 پ ن : دلم میخواست حافظه ام را پاک میکردم و دوباره مینشستم به خواندن بعضی رمانها ، . مثل گفتگویی درکاتدرال . سیمای زنی درمیان جمع . جان شیفته . مرگ کسب و کار من است . صدسال تنهایی . و ...
پاسخ:
ابله داستایوفسکی را بخوان ...
یکبار نوشته پاک شد. 
کتاب پیشنهادی را میخواهم. ولی غیر از جنگ و صلح و دن آرام و آناکارنینا و چندتای دیگر که یادم نیست باکتاب های روس راحت نیستم . قسمت طنزش آنجاست که دویست صفحه میخوانی و متوجه میشوی آنیوشا و آنوشکا و آندره ی و الکساندر یک نفرند.😀

پاسخ:
به تولستوی کاری نداشته باش ، ورود مناسبی به آثار روسی نیست ... آنی را که گفتم بخوان. 
حتما .
 این کتاب دفتر عقل آیت عشق دکتر دینانی را بخوانم روم بدیوار. (خیلی سخت است ). انگار مغز آددم بدنسازی سنگین کارمیکند.
بعد ابله را میخوانم .
پاسخ:
:)
۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۲۸ نسیم نعمت الهی
به کامنت اول سلام اصلی :
دوست عزیز "به معنای کلمه" ترکیب اشتباهیه . به معنای چیه کلمه؟ حقیقتش ؟ مجازش؟ یا چی؟ باید تعیین کنید . اصولا به معنای حقیقی کلمه مد نظر هست . منم نمی دونستم البته و تا چندی پیش مثل شما به کار می بردم .
۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۰۲ نسیم نعمت الهی
نمایشگاه یه سازه ی پر ایراده که تبدیل شده به یه رخداد اقتصادی . قبول . ولی من دلم براش تنگ شده . سه چهار سال اول مادر بودگی چنان دلتنگی هایی به آدم اهدا می کنه که در وهم نیاید در وصف نگنجد، مثلا دلت تنگ میشه برای یک بار مثل آدم غذا خوردن با صرف بیست دقیقه وقت بدون چهل بار بلند شدن وسطش.

به معنای واقعی کلمه ممنون .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی