.
سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۲۸ ب.ظ
از کی قرار شد همه چیز این قدر گنده باشد !؟ پرتقال ها ، سیب ها ، هلوها ، گیلاس ها ... لب ها و ممه ها و باقی قضایا را که دیگر نگو ! واقعأ چه اتفاقی افتاد که گندگی ملاک ارزش و زیبایی شد !؟ یادم است بچه که بودم و می رفتیم میوه فروشی ، صاحب مغازه یک پاکت کاغذی برمی داشت و به تناسب میوه درونش می ریخت ... اصلأ کیسه ی پلاستیکی جایی مصرف نمی شد ... کسی هم هول نمی زد برای میوه ی درشت تر ... نه این که فکر کنید دارم از قناعت طرفداری می کنم ، نه ! انسان زیاده خواه است و کاریش هم نمی شود کرد ... مشکل من تناسب از دست رفته است ؛ سیب و پرتقال ها شده اندازه هندوانه ! طرف یک بند انگشت صورت دارد و به قاعده ی یک کف دست ، لب ! باز هم اشتباه نکنید ، اصلا نمی گویم تنوع بد است ، اتفاقا خیلی هم خوب است ولی آخر یک چیز باید به آدم بیاید ! مثل این است که یک نفر بگوید من برای تنوع سر خودم را می برم ! خب ، در این صورت اصل صورت مساله پاک می شود ! چه طور می شود که مردم یک کشور از صبح تا به شب دنبال میوه ی درشت و انواع درشت کننده ها می گردند !؟ می دانم که انسان یعنی نهاد ناآرام ، اما شک ندارم که این ها مال نهاد ناآرام نیست ... عصیان انسان اگر با آگاهی همراه نباشد که عصیان نیست ، عین نادانی است ... فکر کنید کسی این همه تنوع می دهد برای لذت بردن از زندگی در صورتی که همه ی این ها از بین برنده ی زندگی اند ... کسی که حرص می زند برای پرتقال درشت نمی داند ( یا می داند ) که این همه اش کود شیمیایی است ! درست که درشت است و چشم را می گیرد ، اما چهار تایش را که بخوری ، مردی !
۹۵/۰۲/۰۷