بی خوابی

بی خوابی

بی خوابی

هیچ گونه کپی برداری از این وبلاگ بدون اجازه و بی ذکر نام نویسنده مجاز نیست...

وطن من زبان من است ، زبان من که مرا به کسی در دورترین نقطه از دنیا پیوند می دهد و از کسی در نزدیکی ام دور می کند...

هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
ای دوست نه هر چه درست و صواب بوَد روا بوَد که بگویند...
و نباید در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود و چیزها نویسم «بی خود » که چون « وا خود » آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور .
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت ....
حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم این که می نویسم راه «سعادت » است که می روم یا راه «شقاوت » .
و حقا که نمی دانم که اینکه نبشتم «طاعت » است یا « معصیت » .
کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت .
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم .
و چون احوال عاشقان نویسم نشاید .
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید .
و هر چه نویسم هم نشاید .
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید .
و اگر خاموش هم گردم نشاید .
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
عین القضات

پیوندهای روزانه

.

شنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۲:۰۷ ب.ظ



انسان ها پیش بینی پذیری را دوست دارند و از هرج و مرج و پیش بینی ناپذیری فراری اند و می ترسند ... یکی از اساسی ترین کارکردهای نظام های مذهبی ، قابل پیش بینی کردن کار عالم است که بسیاری به آن چنگ می زنند تا در بی کران پیش رو ، کرانه ای بیابند و این طور آرامش پیدا کنند ... راستش را بخواهید این بی کرانگی واقعأ وحشت ناک است ... فکرش را بکنید ؛ فضای اطراف ما تا کجا امتداد دارد ! شگفت انگیز است ! عقل که هیچ ، حتی تخیل از درک آن ناتوان است ! ولی با وجود این بسیاری از انسان ها ترجیح می دهند که این بی کرانی را نبینند ... کم اند کسانی که سر از این پیله ی پیش بینی پذیری درمی آورند و چشم در چشم سمت تاریک هستی و هرج و مرج جاری می دوزند ... در یونان باستان این هرج و مرج جاری در عالم را خائوس می نامیدند ... حالا نمی دانم که آیا در حوزه ی فکری فلات ایران هم نامی برای این هرج و مرج بود یا نه ، اما آیین های بسیاری مثل پنجه ی مسترقه ، دلالت بر وجود چنین باوری نزد ایرانیان داشته است ... جدای از این و در دوره ی مدرن اولین کسی که به نظام پیش بینی پذیری عالم تلنگر زد ، دیوید هیوم بود که منکر نظام علی و معلولی شد ... در بعد حکمی و روانی انسان شوپنهاور تیر خلاص را زد ... در دوره ی معاصر فیزیک کوانتوم به شیوه ی علمی و تجربی وارد ماجرا شد و بسیاری از تئوری ها را به مرحله ی آزمایش های قابل تجربه و اثبات رساند ... هر چند که هنوز انیشتین و فیزیک اوست که کار دنیا را پیش می برد اما در شکل شخصی و درونی ، درک به هم ریختگی های عالم تجربه ی بی نظیری است ... انگار هستی می گوید ؛ من هیچ وقت دستم را برای توی انسان باز نخواهم کرد و نخواهی فهمید که من چه در چنته دارم !
الغرض ؛ چند وقت پیش آخرین کار کریستوفر نولان ( پسر بچه ی باهوش هالیوود ) را دیدم ... اسمش هست میان ستاره ای ... برخوردم به قانون مورفی ... گشتم و این را پیدا کردم ... تئوریزه شدن این ها به شکل مصداقی و خواندن شان ، لذت عجیبی با خود دارد ... می شود گه گاه قهقهه های جانانه ای زد ...



 
  • فلسفهٔ مورفی

لبخند بزن... فردا روز بدتریه...

  • قانون صف:

اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.

  • قانون تلفن:

اگر شما شماره‌ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچ‌گاه اشغال نخواهد بود.

  • قانون بینی:

بعد از اینکه دستتان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.

  • قانون کارگاه:

اگر چیزی از دستتان افتاد، قطعاً به پرت‌ترین گوشهٔ ممکن خواهد خزید.

  • قانون دروغگویی:

اگر بهانهٔ دروغی‌تان پیش رئیس برای دیرآمدن، پنچرشدن ماشینتان باشد، روز بعد واقعاً به‌خاطر پنچرشدن ماشینتان دیرتان خواهد شد.

  • قانون روبه‌روشدن:

احتمال روبه‌روشدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید، افزایش می‌یابد.

  • قانون اثبات:

وقتی می‌خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی‌کند، کار خواهد کرد.

  • قانون بیومکانیک:

نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.

  • قانون قهوه:

قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیستان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید.

  • قانون ترافیک:

وقتی در ترافیک گیر کرده‌ای لاینی که تو در آن هستی دیرتر راه می‌افتد.

  • قانون وسایل نقلیه:

وسایل نقلیه اعم از اتوبوس، قطار، هواپیما و ... همیشه دیرتر از موعد حرکت می‌کنند، مگر آنکه شما دیر برسید. در این صورت درست سر وقت رفته‌اند.

  • قانون اتوبوس:

مدت زیادی منتظر اتوبوس می‌مانی و خبری نیست. پس سیگاری روشن می‌کنی. به محض روشن‌شدن سیگار، اتوبوس می‌رسد. (به عبارت ساده، اگر سیگار را روشن کنی اتوبوس می‌رسد. اگر برای زودتر رسیدنِ اتوبوس سیگار را روشن کنی اتوبوس دیرتر می‌آید.)

  • قانون کار:

اگر به نظر می‌رسد همهٔ چیزها خوب پیش می‌روند، حتماً چیزی را از قلم انداخته‌ای.

  • قانون نتیجه:

احتمال بد پیش‌رفتن کارها نسبت مستقیم با اهمیت آنها دارد.

  • قانون یادگیری:

شما چیزی را یاد نمی‌گیرید، مگر بعد از این‌که امتحان آن را دادید.

  • قانون جستجو:

هر وقت دنبال چیزی می‌گردید، همیشه در آخرین مکانی که جستجو می‌کنید آن را می‌یابید.

  • قانون خرید:

اهمیتی ندارد که چقدر دنبال جنسی بگردید، به محض اینکه آن را خریدید آن را در مغازه دیگری ارزان‌تر خواهید یافت.

  • قانون چیزهای خوب:

هر چیز خوب در زندگی یا غیرقانونی است یا غیراخلاقی یا چاق‌کننده.

  • قانون ضایع‌شدن:

احتمال آنکه کاری را که انجام می‌دهید دیگران ببینند نسبت مستقیم دارد با میزان احمقانه‌بودن آن کار.

  • قانون پمپ بنزین:

هنگام ورود به پمپ بنزین جایگاهی که انتخاب می‌کنید کندتر و طولانی‌تر از جایگاه‌های دیگر خواهد بود.

  • قانون لکه:

زمانی که می‌خواهید لکهٔ روی شیشهٔ پنجره را پاک کنید، لکه در سمت دیگر شیشه خواهد بود.

  • قانون بقای کثیفی:

برای تمیزکردن هر چیزی، چیز دیگری باید کثیف شود.

  • قانون دسترسی:

هر گاه چیزی را دور بیندازید، به محض آنکه دیگر به آن دسترسی نداشته باشید، به آن نیاز پیدا خواهید کرد.

  • قانون صبحانه:

همیشه نان از طرفی که به آن کره مالیده‌اید روی زمین می‌افتد.

  • قانون تعمیر:

زمانی که دستگاه معیوب خود را نزد تعمیرکار می‌برید، کاملاً درست و بی‌عیب کار خواهد کرد.

  • قانون اجتناب:

اگر به هر دلیل در جایی قانون مورفی عمل نکنه، قراره اتفاق خیلی بدتر و بزرگتری بیفته.

  • قانون خانم مورفی:

اگر چیزی خراب یا اشتباه بشه، حتماً تقصیر آقای مورفیه.


منبع ویکی پدیا فارسی


۹۵/۰۱/۰۷
حمیدرضا منایی

درباره ی فیلم

نظرات (۳)

زندگی من چینش عجیبی از قانون مورفی است . باور کنید .
و این پیش بینی پذیری عالم ...فکر کنم خودتان نوشته بودید که انسان نیاز دارد که بین بینظمی جهان هستی بدنبال نظمی باشد که  متن خیلی خوب بود.
این فیلم نولان محبوب رو دوبار تماشا کردم  .داستان عجیبی داشت و هنوز فکر می کنم  نکته مهم فیلم رو نفهمیدم.
پاسخ:
بگو چه طور زندگی ت به قانون مورفی ربط دارد ...
قانون سرمایه گذاری : قیمت هرچیزی با سرمایه گذاری من در هرچیزی رابطه معکوس دارد .
قانون زیتون : قیمت ثابت هرکالا (مثل زیتون و غیره...) با شروع/قطغ مصرف من رابطه معکوس دارد .
قانون کار: زمانی که از اداره ای که 8سال قراردادی کارمیکرد و همیشه برگه سفید امضا داشتند را رها کردم ، همه قراردادیها استخدام شدند .
قانون لباس: مدلهای مورد علاقه و خاص بلافاصله با شبیه سازی مسخره در سطح شهر مد می شود.
قانون زندگی : علاقه من به هرچیز با کمیاب شدنش رابطه مستقیم دارد .
قانون دانلود : فیلمی که دیشب دانلود کردم فردا شب از تلویزیون پخش می شود .
قانون توجه : توجه به مخاطبان و علاقمندان با کم محلی آنها و ناپدید شدنشان رابطه مستقیم دارد .

کافیه من به چیزی علاقه نشون بدم تا اون چیز به نحوی از دستم بره .
بازم بگم ؟
پاسخ:
:) نکته ی جالب در قانون مورفی این که در عین تراژدی به هجو کشیده می شود ... انگار تراژدی خودش را مسخره می کند ...
اما در مورد آخرین قانونت ؛ من قبول ندارم ، دست کم به این شکل که می گویی ...
قبول بفرمایید .
دقیقا مثل کسی که سرش تو کار خودشه و بعد یه چیزی مددام میاد خودشو میکنه تو چشم و ذهن و زندگیت .
یعد که سرتو برمی گردونی و میگی اِ .. چه جالب ،انگار هری پاتر اینا با چوبدستیشون ناپدیدش می کنند .
پاسخ:
من حرفت را قبول دارم ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی