بی خوابی

بی خوابی

بی خوابی

هیچ گونه کپی برداری از این وبلاگ بدون اجازه و بی ذکر نام نویسنده مجاز نیست...

وطن من زبان من است ، زبان من که مرا به کسی در دورترین نقطه از دنیا پیوند می دهد و از کسی در نزدیکی ام دور می کند...

هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
ای دوست نه هر چه درست و صواب بوَد روا بوَد که بگویند...
و نباید در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود و چیزها نویسم «بی خود » که چون « وا خود » آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور .
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت ....
حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم این که می نویسم راه «سعادت » است که می روم یا راه «شقاوت » .
و حقا که نمی دانم که اینکه نبشتم «طاعت » است یا « معصیت » .
کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت .
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم .
و چون احوال عاشقان نویسم نشاید .
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید .
و هر چه نویسم هم نشاید .
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید .
و اگر خاموش هم گردم نشاید .
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
عین القضات

پیوندهای روزانه

.

جمعه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۰۲ ب.ظ

با مهرگان مستندی می دیدیم درباره ی نوروز در تاجیکستان ؛ پر بود از آیین ها و مراسم اصیل نوروزی که حالا در ایران از یاد رفته است یا دست کم ، این نیمچه عقل مدرن که در ظاهر به جان ایرانی ها افتاده ، راه را بر اجرای آن گونه ی آ ن مراسم بسته است ... آن چه در تمام این آیین ها مشترک بود و با کنار زدن پوسته می شد به آن رسید ، تلاشی بود انسانی برای جست و جوی نسبتی با دیگری ... به هیچ وجه منظورم از دیگری صرفأ معنای خدا ندارد ، این جا تأکیدم لزومأ بر روی " در نسبت بودن انسان " است که خدا یا طبیعت یا هر چیز دیگری می تواند باشد ... در جایی از این مستند میر نوروزی برای تبرک آیین کشت رفته بود و بعد از دعا و ثنا و هنگام پاشیدن هر مشت از بذر گندم می گفت ؛ این برای پرنده ، این برای چرنده ، این برای خزنده و  این برای ... این نگاه شگفت انگیز است ؛ آدمی که خود را در نسبت با هر آن چه غیر خود است می بیند و سهمی برای آن در نظر می گیرد ... این جا دیگر انسان تنها نیست و هستی ، وجودی تک ساحتی و خطی ... مهرگان می گفت این کارهایی که این ها می کنند ، مثلأ آرد بر شانه ی هم می ریزند ، خرافات است ... بیراه هم نیست اگر از دریچه ی عقل مدرن به آن نگاه کنیم اما به صرف ثابت کردن خرافه بودن این آیین ها ما چیزی بزرگ را از دست می دهیم که همان پیدا کردن نسبت است که انسان را به کل هستی و هر آن چه غیر خود است پیوند می زند ... اگر این نسبت از دست برود انسان جز وجودی در خود فرو مانده و تنها چیزی نخواهد بود ...

۹۴/۱۲/۲۸
حمیدرضا منایی

درباره ی انسان

نظرات (۴)

سنت نتیجه سالها تجربه ،آیین و اعتقادات پدران و پدران آنها و ... نسلها است .
زدودن آن به صرف اینکه آنهاخرافه اند و کهنه ، و جایگزین کردن چیزی نوین تر ، روزی میشود خودش استدلالی برای پاک کردن آنچه ما جایگزین میکنیم.
این تلاش برای جستجوی نسبتی بادیگری که نمونه اش را در هنر و آئین یابهتر بگویم سرخپوستان دیدم که به نظرم شگفت انگیز است .
پاسخ:
سنت تیغ دو دم است ... یک دمش سر معتقدانش را می برد و دم دیگر سر کسانی را که به اش بی اعتقادند ...
- یه چیز مشترک تو نوروز و آیین هاش با جشن تولد هست که خیلی منو خسته می کنه : " تکرار" . انگار تمام این آیین ها تلاش مذبوحانه ایه برای پر کردن وقت . یه وقت طوووولاتی که اسمش عمره . که باید یه جوری مفرحش کرد که کمتر حوصله سر بر بشه تا تموم شه . مثل آینه ای که تو آسانسور می چسبوتن تا انتظارو قابل تحمل تر کنه . هر بار که سوار میشی همون تصویره تو آینه اما باز نگاهش می کنی تا برسی به طبقه ی مورد نظر . هفت سین و حاجی فیروز و آجیل و معانی پشتشون تا چند بار می تونه برا آدم جالب باشه؟!!! یک بار دوبار... بقیه اش ادای لذت بردنو در آوردنه و بس . 
- در خود فرو ماندگی و تنهایی و به هیچ چی وصل نبودن خیلی وحشتناکه ، اما ازون بیشتر از غرق شدن تو تفکرات بی پشتوانه عذاب می کشم . 
- مهرگان کی انقدر بزرگ شد؟!!!
پاسخ:
غر نزن ... تو زندگی حقیقیم اصلا نه غمگینم ، نه خسته . اما نمی دونم چرا تا می نویسم تمام رنگ های تیره ی دنیا روونه ی قلمم می شن...
اما اینکه خودت را به وضوح مطرح می کنی خیلی خوب است چون هدف از خواندن و نوشتن همین است .... من استقبال می کنم ... اینجا می توانی راحت بنویسی....

والا من اگه بخوام در زندگی حقیقیم تا حد نوشته هام خود بودگیمو حفظ کنم ، عزیزانم مستقیم بستریم می کنن امین آباد !والا! تو نوشته ها دست کسی به آدم نمی رسه . لذا پیشنهاد من به همه این است " غر بزنید تا رستگار شوید"  :)))
پاسخ:
طرح خود با غر زدن فرق می کند ... این قدر خجسته نباش و همه چیز را با هم قاطی نکن ...
اگه کسی افکارش با رفتارش فرق کنه ، بعد افکارشو توضیح بده اسمش میشه غر زدن؟! این قدر فرخنده نباشید و الکی واژه سازی نکنید!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی