.
جمعه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۰۲ ب.ظ
با مهرگان مستندی می دیدیم درباره ی نوروز در تاجیکستان ؛ پر بود از آیین ها و مراسم اصیل نوروزی که حالا در ایران از یاد رفته است یا دست کم ، این نیمچه عقل مدرن که در ظاهر به جان ایرانی ها افتاده ، راه را بر اجرای آن گونه ی آ ن مراسم بسته است ... آن چه در تمام این آیین ها مشترک بود و با کنار زدن پوسته می شد به آن رسید ، تلاشی بود انسانی برای جست و جوی نسبتی با دیگری ... به هیچ وجه منظورم از دیگری صرفأ معنای خدا ندارد ، این جا تأکیدم لزومأ بر روی " در نسبت بودن انسان " است که خدا یا طبیعت یا هر چیز دیگری می تواند باشد ... در جایی از این مستند میر نوروزی برای تبرک آیین کشت رفته بود و بعد از دعا و ثنا و هنگام پاشیدن هر مشت از بذر گندم می گفت ؛ این برای پرنده ، این برای چرنده ، این برای خزنده و این برای ... این نگاه شگفت انگیز است ؛ آدمی که خود را در نسبت با هر آن چه غیر خود است می بیند و سهمی برای آن در نظر می گیرد ... این جا دیگر انسان تنها نیست و هستی ، وجودی تک ساحتی و خطی ... مهرگان می گفت این کارهایی که این ها می کنند ، مثلأ آرد بر شانه ی هم می ریزند ، خرافات است ... بیراه هم نیست اگر از دریچه ی عقل مدرن به آن نگاه کنیم اما به صرف ثابت کردن خرافه بودن این آیین ها ما چیزی بزرگ را از دست می دهیم که همان پیدا کردن نسبت است که انسان را به کل هستی و هر آن چه غیر خود است پیوند می زند ... اگر این نسبت از دست برود انسان جز وجودی در خود فرو مانده و تنها چیزی نخواهد بود ...
۹۴/۱۲/۲۸
زدودن آن به صرف اینکه آنهاخرافه اند و کهنه ، و جایگزین کردن چیزی نوین تر ، روزی میشود خودش استدلالی برای پاک کردن آنچه ما جایگزین میکنیم.
این تلاش برای جستجوی نسبتی بادیگری که نمونه اش را در هنر و آئین یابهتر بگویم سرخپوستان دیدم که به نظرم شگفت انگیز است .