.
داشتم فکر می کردم به این که آیا زیبایی می تواند زیر بنای انجام عمل اخلاقی باشد مثلأ آن گونه که وجدان یا خدا از انجام عمل اخلاقی پشتیبانی می کنند ؟ بعد به این رسیدم که کدام زیبایی منظور است ، زیبایی ذهنی یا زیبایی عینی ؟ بعد فکر کردم وقتی زندگی سیری است از رسیدن به زیبایی و فروپاشی آن ، آن وقت چه اتفاقی برای آن گزاره ی اخلاقی که زیربنایش زیبایی است ، می افتد ؟ بعد رسیدم به این نکته که آیا اصولأ ما توان دیدن و درک زیبایی را داریم ؟ دقیق تر بگویم ، آیا انسان توانایی دارد در برابر زیبایی محض قرار بگیرد و درکش کند !؟ و در پی درک آن زیبایی محض ، هستی انسان فرو نپاشد !؟
داشتم به شواهد فکر می کردم که درگیر خانه تکانی شدم ! ناگهان همه چیز از سرم پرید ! جدی ترین سئوالی که در سرم می چیرخید این بود که در ترکیب خانه تکانی ، تکاندن معطوف به خانه است ، یعنی ما خانه را می تکانیم یا برعکس ، این خانه است که ما را می تکاند !؟ خیلی هم سریع نتیجه گرفتم که این خانه است که ما را می تکاند ! بعد همین فکر هم از سرم پرید ! می توانستم بنشینم و مزخرف ترین سریال های تلویزیون ایران را تماشا کنم ! یعنی چنین معجزاتی دارد کار خانه ! بزرگ ترین و جدی ترین سئوال ها و مسائل فکری را تبدیل به هوا می کند ! در حال حاضر دارم به این فکر می کنم که آیا بین کار خانه و و فکر نکردن و دیدن سریال های آبکی ارتباطی هست !؟ و اگر ارتباطی هست ، ارتباط شان چه جوری و در چه حدی است !؟
قشنگ یه پروپوزال تصویب شده بودا :))))
عنوانش مثلا می تونست باشه "زیبایی شناسی از منظر شمسی خانم" !
سه تا هم آی اس آی از توش در میومد .
+ بعد بوقی خندیدم . مرسی :)))))))