بی خوابی

بی خوابی

بی خوابی

هیچ گونه کپی برداری از این وبلاگ بدون اجازه و بی ذکر نام نویسنده مجاز نیست...

وطن من زبان من است ، زبان من که مرا به کسی در دورترین نقطه از دنیا پیوند می دهد و از کسی در نزدیکی ام دور می کند...

هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
ای دوست نه هر چه درست و صواب بوَد روا بوَد که بگویند...
و نباید در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود و چیزها نویسم «بی خود » که چون « وا خود » آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور .
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت ....
حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم این که می نویسم راه «سعادت » است که می روم یا راه «شقاوت » .
و حقا که نمی دانم که اینکه نبشتم «طاعت » است یا « معصیت » .
کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت .
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم .
و چون احوال عاشقان نویسم نشاید .
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید .
و هر چه نویسم هم نشاید .
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید .
و اگر خاموش هم گردم نشاید .
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
عین القضات

پیوندهای روزانه

.

سه شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۲۳ ق.ظ

از میان تمام دست ساخته های بشر در حوزه ی معماری ، چهار چیز را خیلی دوست دارم ؛ جاده و پل و پنجره و استخر ... این چهار عنوان چیزهایی فراتر از سازه هایی صرف هستند و می توان معنای نهفته در آن ها را به شکلی حیرت آور گسترش داد ...
در اولین قسمت از سه گانه ی کیشلوفسکی ( آبی ) ژولیت بینوش بعد از تجربه ی هر تلخکامی ، به استخر و شنا پناه می برد که این رفت و برگشت ها و سکانس های متعدد در استخر به هیچ عنوان اتفاقی نیست ...
مفهوم استخر را می توانیم در نشانه هایش بازشناسی کنیم ، از جمله ؛ آب ، عریانی ، محیطی محدود که امنیت می آورد و تجربه ی غوطه وری ... 
نزدیک ترین تجربه ی شبیه استخر ( و یا بر عکس ) تجربه ی دوران جنینی است ... تمام موارد یاد شده به شکلی عمیق تر در دوره ی جنینی زندگی می شود ( مگر تجربه ی غذای آماده ) ...
استخر و شنا بازگشت و تجربه ی دوباره ی حالت جنینی است ؛ وقتی سر در آب فرو می بریم تجربه ی شنیدن صداها ، همان تجربه ی شنیدن صداهاست که از پشت فیلتری به گوش می رسد ، فیلتری آن چنان قدرتمند که تقریبأ همه صداها را شبیه هم می کند ... حالت غوطه وری در استخر و خلاصی از وزن و غلبه بر جاذبه امکان دیگری است شبیه دوره ی جنینی ... و همین طور عریانی و ارتباط یک پارچه ی بدن با آبی که او را فراگرفته است ...
دوره ی جنینی خواستنی ترین دوره ی زندگی هر انسان است که که در ناخودآگاه تلاش می کنیم شرایطی آن گونه را دوباره فراهم کنیم و به روایتی دیگر انسان در تمام طول عمر داغدار آن امن و امان و آسایش دوره ی جنینی خویش است و هر نقشی که می زند و تار و پودی که می بافد ، در نهان یادی از آن دوره است ...
برگردم به آبی ؛ حضور مداوم ژولیت بینوش در استخر و گریستنش در میان آب اشاره ای است برای دوری از دوره ی جنینی و جست و جوی آن فضا در درون استخر ، که هیچ تجربه ی دیگری برای انسان ها از استخر به دوره ی جنینی شبیه نیست ...


۹۴/۱۲/۰۴
حمیدرضا منایی

درباره ی فیلم

نظرات (۲)

جاده خیلی مفهوم پارادوکسیکالیه . تکلیفش معلوم نیست ؟! وصل می کنه یا فصل!؟به هر حال در کل دوستش ندارم ، چون طولانیه ، و من کشش هیچ چیز وقت گیری رو ندارم...
اما اعتراف می کنم آبی رو سه چهار سال پیش دیدم و اصلا ذهنم به این وسعت باهاش مواجه نشد . فهم خوبی از فیلم دارید . از آدمها هم . "مطالعه" ذهن ورزیده ای بهتون پیشکش کرده ...
پاسخ:
نمی دانم ذهن من این که می گویی هست یا نه ... اما اگر چیزکی باشد کار مطالعه نیست ... نگاه من همواره به انسان هاست و پیش از همه به خودم ، به زوایای تاریک خودم ...
بدونید ذهنتون همین که می گم هست :)
 برای مثال یه بار در جواب یکی از کامنتای من نوشتید "حرفت بوی انکار زندگی می ده نسیم و من مدت هاست این رو در تو می بینم"من غوطه ور در نیهیلیسم عجیبی بودم اون روزها و خیلی از ابعاد زندگی برام بی معنا و عبث شده بود ،چیزایی مثل سفر ، تولد،دوستی... همه برام رنگ باخته بودن . و واقعا حیرت کردم چطور ممکنه انسان  کسی رو که نه دیده نه باهاش چندان حرف زده که شناختی حاصل بشه بتونه انقدر نزدیک به حقیقت لحظه ی او توضیحش بده . و به این نتیجه رسیدم ذهن ورزیده - ورزش ذهن اعم از مطالعه و نگاه کردن و خودکاویه- ده بار سریع تر از عموم به حقیقت امور می رسه . 

نگاه کردن اگه بدون تجهیزات باشه که راه به جایی نمی بره . و تجهیزات همانا مطالعه است.مطالعه هم اگه بدون تفکر و نگاه کردن باشه فقط بار کشیه و بس .پس نمیشه محصول نهایی رو فقط حاصل یکیش دونست .
پاسخ:
علت آن مشکل را پیدا کن و حلش کن وگرنه دوباره برمی گرده ... هر چند که حل کردنش برایت تاوان سنگینی خواهد داشت ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی