.
شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۰۵ ق.ظ
نمی خواستم راجع به برجام بنویسم ... حتی یک بار تصمیم گرفتم به جایش از پیش غذای ماست و لبوی زنجبیلی بنویسم که چیز بسیار خوش مزه ای است با طعمی نو و شگفت انگیز ... حتی ترجیح دادم و می دهم به آفتاب روزهای زمستان نگاه کنم و گوش سپارم به حرکت سحر انگیز پنجه های فابریتزیو پاترلینی روی کلاویه ها ... ... این سرزمین به چنان مجموعه ای از بلاها درافتاده که کم شدن یکی ، که اتفاقأ بی اهمیت ترین شان هم هست ، چیزی از وضع اسفناک ما کم نمی کند ... گیریم که این یکی درست شد ، با آلودگی هوا چه کنیم ؟ با خشک سالی که تا سال های نه چندان دور دیگر ایران را غیر قابل سکونت می کند ، چه کنیم ؟ این ها به کنار ، با دروغ و بی رحمی نسبت به هم نوع که جامعه را فرا گرفته چه کنیم !؟ چند روز پیش جلوی مدرسه منتظر مهرگان بودم که بیاید ... بچه ها تعطیل شده بودند و توی سر و کله ی هم می کوبیدند ... آن وسط یکی شان با صورت و خیلی محکم خورد زمین ، توی پیاده رو ... جوری که توان بلند شدن نداشت ... از میان کسانی که دنبال فرزندان شان آمده بودند ، حتی یک نفر جلو نرفت که آن بچه را از زمین بلند کند و ببیند چه بلایی سر پسرک آمده است ... این ها نشان دهنده ی اوج زوال و انحطاط یک جامعه است ... این ها درد بی درمان است برای جامعه ای که از شدت مصرف گرایی و شوق به آن به حال بی هوشی رسیده است ، برای مردمی که می روند پشت در کی اف سی تقلبی صف می کشند تا غذای کارگری آمریکایی بخورند ... دعای کوروش بود به گمانم که می گفت : خدایا این سرزمین را از شر دشمن و دروغ و خشک سالی در امان نگه دار ! کجاست حالا که ناامیدانه بنشیند و دلش را به ماست و لبوی زنجبیلی و تماشای آفتاب زمستان خوش کند ؟
۹۴/۱۱/۰۳
نگفتم مخملباف چرت گفته . گفتم ، بستگی دارد کی این حرف را زده .
قبل ازمخملباف هم زده اند این حرف را .
اما چرا نباید به وصال رسید و این فراق آتش عشق را الو میدهد ، شاید برای اینکه داستان ها و فیلمها و زندگیها وقتی رسید به بهترین نقطه اش ، باید تمام شود .
اصلا شاید قرمه سبزی چون بوش زیاد است فاتحه رابطه را میخواند !
ولی خودم فکرنمیکنم وصال عاملِ پایان عشق است .