بی خوابی

بی خوابی

بی خوابی

هیچ گونه کپی برداری از این وبلاگ بدون اجازه و بی ذکر نام نویسنده مجاز نیست...

وطن من زبان من است ، زبان من که مرا به کسی در دورترین نقطه از دنیا پیوند می دهد و از کسی در نزدیکی ام دور می کند...

هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
ای دوست نه هر چه درست و صواب بوَد روا بوَد که بگویند...
و نباید در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود و چیزها نویسم «بی خود » که چون « وا خود » آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور .
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت ....
حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم این که می نویسم راه «سعادت » است که می روم یا راه «شقاوت » .
و حقا که نمی دانم که اینکه نبشتم «طاعت » است یا « معصیت » .
کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت .
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم .
و چون احوال عاشقان نویسم نشاید .
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید .
و هر چه نویسم هم نشاید .
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید .
و اگر خاموش هم گردم نشاید .
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
عین القضات

پیوندهای روزانه

.

پنجشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۴۴ ق.ظ

باران که می بارد

شهر پر از تو می شود

به هر گوشه که نگاه می کنم

در پیش چشمم نشسته ای

تو مگر چند نفری

که برای شکست من ،

این چنین لشکر کشیده ای ؟

 

روایت دوم ؛


باران که می بارد

شهر می شود جای خالی تو

به هر گوشه که نگاه می کنم

ردی از حضور تو بر جای مانده است

که لحظه ای پیش از رسیدن من رفته ای

و هنوز بوی تو در هوای باران بی داد می کند ...


یک شنبه / 1 آذر / 94 / 52: 11 صبح


۹۴/۱۰/۲۴
حمیدرضا منایی

شعر

نظرات (۳)

بعضی وقتا هم فکر می کنم ،  لطفی رو که "فقدان و هجران" به شعر و آفرینشش کرده ، هیچ کس نکرده . 

پاسخ:
طبیعی است ... واصل جز جا افتادگی قرمه سبزی ، مگر فکر دیگری هم دارد !؟ مخملباف توی هنر پیشه می گفت ؛ معشوق که بیاد تو خونه قرمه سبزی درست کنه ، فاتحه ی عشق خوندست !
سلام
از دیروز این جمله هی تو سرم میچرخه که نابودی معشوق درازای پختن سبزی قرمه ؟!
بعد یادم افتاد این حرفو مخملباف زد .. که یکی میخاد واسش فاتحه بخونه بنظرم .
بعد دیگه بیخیال این موضوع شدم .

حالا نه که فقدان و هجران و عشق لازم و ملزوم نیستند ها .. همیشه میگم بستگی داره کی این حرفارو زده باشه .
پاسخ:
چرا فکر  می کنی حرف مخمل باف چرت است و باید برایش فاتحه خواند؟

بوبن خیلی رادیکال تر از مخملبافه پس ، چون مرگ عشقو تا اومدن معشوق به آشپزخونه طول نمی ده و میگه "آنان که عشق خود را به نام می خوانند ، آشکارا آماده ی میراندنش می شوند." یعنی همین که گفته شه کشته می شه . ولی من معتقدم کلا عشق زمینی خاموش می شه در هر صورت ، چه وصل چه هجران . خیلی روانی -مربوط به روان- می بینم این مقوله رو .

و دیگه اینکه اگر به "عشق در نگاه مخملباف" علاقه دارید ، فیلمنامه ی سکس و فلسفه اش رو بخونید . اگه البته تا الان نخوندید .

پاسخ:
عاشقی گر زین سر و گر زان سر است / عاقبت ما را بدان سر رهبر است
من می خواهم خاموش باشم ، نمی گذارید که ! :)
اما حرفت بوی انکار زندگی می دهد نسیم ! مدت هاست این را در تو می بینم ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی