.
سیستم آموزش و پرورش در ایران طوری طراحی شده که نبوغ را با زمخت ترین و بی رحمانه ترین شکل ممکن از بین ببرد ... بچه که بودم ، وقتی می دیدم بچه ها از مدرسه می آیند ، می نشستم به نگاه کردن شان و اشک می ریختم که چرا من نمی توانم مدرسه بروم ... هفت سالم که شد ، روز اول مدرسه کیفم را برداشتم و تنها رفتم ، آن هم با چه شوق و ذوقی ! دیوانه ی درس و مدرسه بودم ... اما مدرسه کاری با من کرد که در تمام سال های بعد از آن گریزان شدم ... طوری که توی دبیرستان ، هیچ دیواری نتوانست مرا در خود نگه دارد ... به گمان یک بار این را نوشته باشم که دیوار مدرسه ی جلال آل احمد نزدیک چهار متر بود ... بالاش که می ایستادی سرت گیج می رفت ! اما حاضر بودم از آن بالا بیفتم و سقط شوم اما توی مدرسه نمانم ! این قدر که حالم از آن محیط به هم می خورد ! حالا هم وقتی می روم مدرسه ی مهرگان یک قسمت از وجودم حال و هوای آن جا را دوست دارد ، اما وقتی آدم ها و رفتارها و کتاب ها را می بینم دوباره همان حال تهوع قدیمی را ته حلقم حس می کنم ...
الغرض ، جدای همه ی این بدبختی ها که آدم با آن روبه روست ، خط فارسی خود یک بدبختی جداگانه است ... زبان فارسی پر است از گیر و گرفتاری هایی بی سرانجام که ذاتی زبان ما هستند و کسانی که دستی به قلم دارند کم و بیش با این اشکالات آشنا هستند ... اما حروف و صداها هم که پایه ی این زبان اند ، به همان اندازه دچار اعوجاجات زبانی و بیانی و نوشتاری هستند ... به اسم حروف زبان فارسی 32 تاست اما به رسم و در واقع از 40 تا بالا می زند که این پیامدهای خود را به همراه دارد ... مثلأ ؛ فتحه و کسره و ضمه ... تنوین و تشدید ... چهار شکل او ... وا یا همان آ استثنا مثل خواهش ... می توان به این اشکالات تعدد در بیان یک صدا را اضافه کرد مثلا ؛ ذ ز ظ ض ... یا ؛ ث س ص ...
قسمت بزرگی از اشکالات خط فارسی از این روست که ایرانیان در طول تاریخ خطی از آن خود نداشتند و آنچه نوشتند برگرفته از خط دیگر اقوام بود و در خوشبینانه ترین حالت آن خط را با الگوهای زبانی خود تطبیق می دادند ... خطوط ایلامی و آرامی و عربی شاید تأثیر گذارترین خط ها در طول تاریخ بر خط ما بوده اند که الگوی خط زبان عربی تا همین امروز هم با ماست ... این اختلاط ها باعث گیجی و گرفتاری های زیاد در خط فارسی شده است که یکی اش همان تعدد نوشتاری یک صدا با مخرج های متفاوت است که کار انشاء و نگارش را دشوار می کند ...آش خط فارسی آن چنان شور است که حتی مهرگان هم منتقد آن است ... نقدش هم بعد زیبا شناختی خط را هدف قرار می دهد ... کلیت حرفش این است که چرا در بین دو حرف مثلا ر - ز تنها یک نقطه عامل تفاوت صداست !؟ در ادامه می گوید قسمت بزرگ تر این صداها یعنی ر باید ملاک تفاوت باشد نه قسمت کوچک تر یعنی نقطه ... می گوید چه طور می شود ما به تکه ی بزرگ تر یک حرف را توجه نکنیم و به یک نقطه چشم بدوزیم که تفاوت را نشان دهد ...
این مساله جدای از اشکال زیبایی شناختی که در خود دارد ، باعث یک اتفاق دراز دامن در ادبیات فارسی شده است ؛ بسیاری از متون کلاسیک به واسطه ی همین نقطه ها قابل خواندن نیستند و این عاملی است بر این که روایت های مختلفی از یک متن ارائه شده است ... به خصوص این که در بسیاری از آن متون و بر طبق رسم قدما ، نقطه استفاده نمی شده و یا در حداقل ممکن به کار می رفته است ...