بی خوابی

بی خوابی

بی خوابی

هیچ گونه کپی برداری از این وبلاگ بدون اجازه و بی ذکر نام نویسنده مجاز نیست...

وطن من زبان من است ، زبان من که مرا به کسی در دورترین نقطه از دنیا پیوند می دهد و از کسی در نزدیکی ام دور می کند...

هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
ای دوست نه هر چه درست و صواب بوَد روا بوَد که بگویند...
و نباید در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود و چیزها نویسم «بی خود » که چون « وا خود » آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور .
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت ....
حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم این که می نویسم راه «سعادت » است که می روم یا راه «شقاوت » .
و حقا که نمی دانم که اینکه نبشتم «طاعت » است یا « معصیت » .
کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت .
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم .
و چون احوال عاشقان نویسم نشاید .
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید .
و هر چه نویسم هم نشاید .
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید .
و اگر خاموش هم گردم نشاید .
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
عین القضات

پیوندهای روزانه

.

يكشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۴ ق.ظ


برعکس آن چیزی که غالب مردم فکر می کنند نبوغ هم راستا با تعقل نیست بلکه نبوغ همزاد و هم خانه ی دیوانگی است ... واژه دیوانه خود به معنای دیو زده است ، به معنای آن که دیو در او لانه کرده است ... معادل عربی این واژه ، یعنی مجنون هم عینأ به همین معنای جن زده است ... خود واژه ی جن در عربی به معنای پوشیدگی ، پوشیده و غیب و غیبی است ... از این  معانی می توان به این نتیجه رسید که دیوانه یا مجنون اویی است که نظر به ساحات و پوشیدگی هایی دارد که از چشم و نگاه دیگران به دور است ... اما آن چه این دیوانگی را به سمت نبوغ متمایل می کند و یا احیانأ از آن جدا ، شیوه ی بیان و شکل گفتار از آن معنایی است که در مخیله ی فرد دیوانه در جریان است ... وقتی ما متوجه بیان یک فرد از معنایی پوشیده می شویم در عرصه ی نبوغ قرار داریم و اگر متوجه آن معنای مورد نظر نشویم دیوانه اش می خوانیم ...
از طرف دیگر عقل در معنای راسیونالیستی اش تمامیت خواه است و حاضر نیست عرصه ی گسترده ی عرض اندام و تأثیر گذاری اش را با هیچ یک از قوای شناختی دیگر تقسیم کند ... علت این که در جوامع بشری دیوانگان در محیطی جدا نگهداری می شوند همین است ... عقل و شیوه ی شناخت منطقی اش که بر پایه ی علت و معلول بنا شده ، جایی برای نیروهایی که جزمیتش را برنتابند نمی گذارد ، زیرا پذیرش هر کدام از این شیوه های شناخت به معنای نفی تعقل و جزمیت نهفته در آن است که بنای عقلانیت را در هم خواهم کوبید ... برای همین دیوانگی و نبوغ در جوامع انسانی همواره در حاشیه است و جهانی که بر پایه ی عقلانیت طراحی شده اجازه ی ظهوراتی این چنینی را در متن  نمی دهد ... از این رو دیوانگان و نوابغ همواره در حاشیه می مانند و چه بسا این حاشیه از خون ایشان گلگون می شود و در سکوت و انزوا و داغ دیوانگی خورده ، جان می دهند ... این اتفاق در کشورهای پیشرفته البته کم تر پیش می آید چرا که در گذر قرون و پیدا شدن تجربه های مختلف ، شیوه های طراحی شده تا جامعه از این استعداد ها حداکثر استفاده را ببرد ... اما در جایی مثل کشور ما که سنت دیرینه ای در نخبه کشی داریم ، در بر پایه ی همان سنت می چرخد *...
این دو سه روزه را با خیام بودم ، برای پایان بندی این مطلب از این رباعی چیزی بهتر سراغ ندارم ؛
از آمدن و رفتن ما سودی کو
از بافته ی وجود ما پودی کو
در چنبر چرخ جان چندین پاکان
می سوزد و خاک می شود دودی کو

* جالب این جاست که نخبه کشی در ایران نه بر پایه ی راسیون که برای حفاظت از سنت اتفاق می افتد ...

پانوشت : آن چه از معنای دیوانگی و جنون آورده ام نقلی قریب به یقین است اما یقینی نیست و برپایه ی حضور ذهنی با امکان وقوع خطا نوشته شده است ... کسی به عنوان ریفرنس استفاده نکند ...


۹۴/۰۹/۲۹
حمیدرضا منایی

درباره ی انسان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی