مرگ آگاهی
ما خط کش یا ملاکی نداریم که به واسطه ی آن بتوان ابتذال را تشخیص داد یا اندازه گرفت ... بی راه نیست اگر گفته شود نشان دادن ابتذال طرفین دعوا جزء قضایای ابطال ناپذیر است و به دلیل عدم وجود شواهد عینی یا ذهنی محقق ، اثبات ابتذال طرف روبه رو ناممکن است ... برای نمونه در میانه ی سخنرانی دکتر اباذری دختری با او وارد جدل می شود و به شکلی دیگر ادعای ابتذال دکتر اباذری درباره ی پاشایی را به خودش برمی گرداند ... بعد از آن هم نقدهای زیادی از همین زاویه به این موضوع شد که جهت گیری قالب آن ها برگرداندن ادعای ابتذال به موضع گیری دکتر اباذری بود ...
این درست است که نمی توان از لحاظ نظری و عملی درباره ی ابتذال کسی یا چیزی ( یا حتی خودمان ) استدلال کرد و دلیل آورد اما در این هم شکی نیست که ما ناخودآگاه یا غریزی یا به واسطه ی ملاک ها و مکاشفات شخصی می توانیم ابتذال را تشخیص دهیم ... دیگران را نمی دانم ، اما برای من ملاک و معیار ابتذال با غیر ابتذال ، حضور و وجود مرگ است ... این میزان و حضور مرگ است که تعیین می کند که هر چیز چه بهره ای از ابتذال دارد ... هر چه میزان مرگ در امری بیش تر باشد ( هر چه می خواهد باشد ، این جا نگاه فاعل شناسا ملاک است نه مفعول شناسایی ) و به سوی مرگ دلالت واضح تری کند از ابتذال دورتر است و در مقابل هر چه حضور و یاد مرگ در آن امر کم تر باشد ( تا جایی که به غفلت از مرگ برسد ) میزان ابتذال در آن بیش تر است ... اما این حرف بدان معنا نیست که زندگی ارزش ندارد و از ما کاری جز مرگ خواهی برنمی آید ... یا بر آن باشیم که زندگی را یک سره فراموش کنیم و از پیش باخته ، خود را به دامان مرگ دراندازیم ( راجع به این مساله و پارادایم خودکشی می توان بحثی جدا باز کرد ) ... برعکس و به شیوه ی برهان خلف این توجه و نگاه معطوف به مرگ ، ما را از ترس های مان می رهاند تا آن گونه که می خواهیم زندگی کنیم ... دست ما را برای عمل باز می کند و ما را در انتخاب عناصر پیش برنده ی زندگی دقیق و سخت گیر می کند ...
پانوشت : واژه ای را که در مقابل ابتذال قرار بگیرد پیدا نکردم ... چند واژه از ذهنم گذشت اما همه ی معانی مورد نظر را پوشش نمی داد ... یک دلیلش پیچیدگی خود معنای ابتذال است که در وجوه مختلف می شود معنایش کرد ... برای همین واژه ی مقابل ابتذال را غیر ابتذال آوردم ...