.
زبان فارسی در حوزه ی طنز و هجو زبانی بی نظیر و پر مایه است ... این طنز و
هجو طیفی است که سخنان بزرگان تا مثل ها و متل ها و جوک های مردم کوچه
بازار را در بر می گیرد ... به هر کجای تاریح مکتوب یا شفاهی که سرک می
کشیم این شکل از روایت حضوری چشم گیر و پررنگ دارد ... شاید یک دلیل فراگیر
بودن استفاده از این شکل از بیان حکومت های استبدادی بوده اند و سرکوب
گسترده شان ، آن چنان که برای مردم ، مردمی که به تلخی و بی پناهی می زیسته
اند ، تنها راه بیان خواست و آرزوها و ظلم های مستبدین ، طنز بوده است و
در شکل پیشرفته تر آن ، هجو ... نمونه ای برای این اتفاق حضور تلخک های
درباری است که حرف های شان را ، حرف هایی که دیگران جرأت طرح جدی شان را
نداشتند ، آنان به نیش و در لفافه ی طنز به خورد پادشاهان می دادند ...
جدای از این مردم عامی هم برای هر اتفاق ، از عروسی گرفته تا عزا و ختنه
سوران و شب زفاف و پاک دامنی و ناپاکی ، برای کاستن از تلخی های گذر روزگار
، پناه به طنز و هجو می بردند ... در نزد عوام یکی از مفاهیم نهفته در
مفهوم رند ( نزدیک به رند حافظی ) همین حاضر جواب بودن و استفاده از ادبیات
شفاهی طنز آلود است که تیزی و تندی و اثر گذاری حرف شان را بیش تر می کرد
... شاید بی راه نباشد گفتن این که ما مردمانی تلخ کام هستیم و این میل به
طنز و هجو شگردی روانشناختی است از سوی ناخودآگاه جمعی و فردی ما که فضا را
برای زیستن کمی آرام و تلطیف می کند ... و این را می شود به حساب توانایی
شگفت انگیز زبان فارسی در حوزه ی تولید طنز و هچو گذاشت ؛ چنان که همین
امروز اتفاقی می افتد و فردا اول صبح اس ام اس های طنزش در روایت های مختلف
و در مقیاسی وسیع دست به دست می چرخد !
اما نکته ای مدت هاست ذهن مرا
مشغول کرده ، تغییر شکل روایی این طنزهاست ... این شکل از روایت ها چون از
درون جامعه می جوشند و در نسبت فعال با خرد جمعی قرار دارند بسیار پیشرو تر
از ادبیات و سینما هستند ... بسیاری ازعناصر مدرن را در این ها می توان
شناسایی کرد که منجر به روایتی متفاوت می شوند از آن چه ما در شکل سنتی از
طنز می شناسیم ... شاید یکی از مهم ترین این عناصر استفاده از بینامتن ها و
ارجاعات خارج از متن است که بر پایه ی فرهنگ شفاهی - ذهنی مخاطب امروزی
طرح ریزی می شود ... در این شکل یک واحد طنز ( مثلا یک جوک سیاسی یا
اجتماعی ) در دایره ی بسته خودش معنا دار نیست بلکه عواملی از بیرون برای
معنا داری آن دخالت و دلالت می کنند که این امر منجر به گسترش دامنه ی طنز و
کشف لایه لایه آن می شود ... برای نمونه به این دو لطیفه دقت کنید ؛
1)پدر ژپتوی عزیز سلام خواستم بدونید من در کشوری زندگی میکنم که توی اون «دماغ مردم هر روز کوچیکتر و دروغهاشون هر روز بزرگتر میشه»
2)این کتک هایی که دهه پنجاه و شصتی ها تو مدرسه خوردن،
اعضای القاعده تو زندان گوانتانامو نخوردن......
.
خط کش!
سیلی!
تَرکه
شیلنگ..
خودکار لای انگشت !!!
در
مورد اول شرایط امروز ایران با ارجاعی بینامتنی به پینوکیو معنا دار می
شود و در مورد دوم شرایط دهه ی شصت با عامل جدید و خارج از متن گوآنتانامو
...