بی خوابی

بی خوابی

بی خوابی

هیچ گونه کپی برداری از این وبلاگ بدون اجازه و بی ذکر نام نویسنده مجاز نیست...

وطن من زبان من است ، زبان من که مرا به کسی در دورترین نقطه از دنیا پیوند می دهد و از کسی در نزدیکی ام دور می کند...

هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
ای دوست نه هر چه درست و صواب بوَد روا بوَد که بگویند...
و نباید در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود و چیزها نویسم «بی خود » که چون « وا خود » آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور .
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت ....
حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم این که می نویسم راه «سعادت » است که می روم یا راه «شقاوت » .
و حقا که نمی دانم که اینکه نبشتم «طاعت » است یا « معصیت » .
کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت .
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم .
و چون احوال عاشقان نویسم نشاید .
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید .
و هر چه نویسم هم نشاید .
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید .
و اگر خاموش هم گردم نشاید .
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
عین القضات

پیوندهای روزانه

.

سه شنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۰۹ ق.ظ


در جمهوری اسلامی اگر یک قانون دقیق و به جا و مطابق با الگوهای انسانی وجود داشته باشد ، قانون امکان ازدواج با دختر خوانده است ... برای این موج مخالفت خود روشن فکر پندارها هم یک دلیل می توان تصور کرد ، این که انگار عادت دارند ( وداریم) که هر چه در مجلس تصویب شود مخالف انسانیت و تمدن و فرهنگ ببینند ، آن قدر که دیگر به اصل مساله حتی ذره ای فکر نمی کنند ...
انسان موجود پیچیده و پیش بینی ناپذیری است ... یک عامل مهم در این پیچیدگی میل ذاتی و قوی انسان به شرارت و فساد است ... اخلاق و قانون دقیقا در برابر این میل غریزی بشر است که اهمیت می یابد ... مثالی  دارم که از این دست اتفاق ها را می توان در قالب آن بررسی کرد ؛ چند سال پیش بحثی را دنیال می کردم درباره ی سن قانونی مصرف الکل در آمریکا که عده ای می خواستند آن را از 18 سال به 16 سال کم کنند ... در میان دلایلی که طرفین ارائه می دادند یک دلیل سرآمد بود ؛ موافقان تقلیل سن مصرف الکل استدلال می کردند که چه بخواهیم و چه نخواهیم یا خوش مان بیاید یا نه نوجوانان زیر سن قانونی الکل مصرف می کنند اما مخفیانه ... و همین مخفی کاری و دور شدن از دید بزرگ تر ها و قانون امکان بالقوه ی بزرگی برای آلوده شدن به مواد مخدر و سکس های نامتعارف و گسترش بیماری های جسمی و روانی است ...
هیچ وقت انتخاب انسان ها بین خوب و بد نیست ... ما همواره ناگزیر به انتخاب بین بد و بدتر و بدترین هستیم ... قانون و اخلاق عرفی می گوید ازدواج بین یک مرد و یک زن با این شرایط مشخص ، آرمانی است ... اما تعداد زیادی از افراد بشر با این آرمان و ایده هم راه و هم رای نمی شوند ، بنا به مسائل روحی و روانی و حتی جسمی خود ... آیا باید این تعداد که اتفاقا کم هم نیستند به حاشیه ی جامعه رانده شوند!؟ جایی می خواندم وودی آلی با دختر خوانده اش ازدواج کرد ( یا همین طوری با هم بودند !؟ ) این یک نمونه ی عینی و محصل ! کجای این کار با اخلاق و قانون و حقوق انسانی درگیری دارد !؟ تصور کنید در ایران پدر خوانده و دختر خوانده ای هم دیگر را دوست دارند یا هوس هم هستند یا هر چیز دیگر ... تکلیف این ها چیست !؟ آیا باید در خفا با هم باشند با مهر بدنامی و چیزهایی شبیه به زنای با محارم یا محسنه و یک بچه هم بماند روی دست شان که یا سقطش کنند یا به دنیا بیاید و اول بدبختی شان باشد !؟
به هر صورت کارکرد قانون از یک طرف محدود کردن خوی سرکش بشر است اما در روایت و شکلی دگرگون می تواند عاملی باشد برای هدایت و کانالیزه کردن همین سرکشی ها که اگر به پس و پشت و پستو بروند به یقین ویرانی های گسترده به همراه دارند ...


۹۴/۰۹/۱۰
حمیدرضا منایی

درباره ی انسان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی