.
در انتهای انزوا
همیشه نسیمی هست
که لحظه های آدمی را تر کند
همیشه پریدن یک پرنده از سر شاخه عجیب است
و بارش باران
اتفاقی ست نو و بی تکرار
در انتهای انزوا
همیشه بازی کودکان
نگاه را را خیره می کند
و لذت بوییدن شاخه های پیچ امین الدوله از سر دیوار
منطق راه و انتخاب کوچه است
در انتهای انزوا
باران و برف و ابر و آسمان و ماه و خورشید و گیاه
ضرورت های این لحظه اند
آن جا همیشه
رد قدم هایی بی بازگشت
روی برف می ماند ...
عالی بود . بند اولش عالی تر .