تحلیل شخصیت در رمان
شخصیت پردازی ( وتحلیل شخصیت ) در رمان از سه شکل خارج نیست :
اول روایت راوی دانای کل که آگاه به درونیات شخصیت هاست ، آن گونه که داستایوفسکی بدان می پردازد .
دوم شخصیت سازی به واسطه ی زبان روایت و دیالوگ ( گفتار آزاد نامستقیم ) ، آن گونه که مثلأ سلین یا فاکنر کار می کنند .
سوم شیوه ای که در آن تحلیل شخصیت بر اساس لوازم و اشیاء مورد استفاده ی یک شخصیت شکل می گیرد ... اولین نمونه ای که از این الگو در ذهن دارم رمان " چیزها " ، نوشته ی ژرژ پرک است ... پرک در این کتاب مجموعه ای بلند بالا از اشیاء را فهرست می کند که خواننده به واسطه ی درک و دیدن این اشیاء به تحلیل شخصیت اصلی داستان می رسد ... امبرتو اکو هم به شیوه ای دیگر بدین روش دلبستگی زیادی دارد آن چنان که می گوید ؛ فهرست ها همه چیزند ( نقل به مضمون ) ... گفتنی است این الگو آن چنان که ژرژ پرک استفاده می کرد ، الگویی بسیار خشک و خسته کننده است ، اما از ترکیب این شیوه با شیوه های دیگر شخصیت پردازی ، می توان به ساختارهایی جدید رسید ...