بی خوابی

بی خوابی

بی خوابی

هیچ گونه کپی برداری از این وبلاگ بدون اجازه و بی ذکر نام نویسنده مجاز نیست...

وطن من زبان من است ، زبان من که مرا به کسی در دورترین نقطه از دنیا پیوند می دهد و از کسی در نزدیکی ام دور می کند...

هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
ای دوست نه هر چه درست و صواب بوَد روا بوَد که بگویند...
و نباید در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود و چیزها نویسم «بی خود » که چون « وا خود » آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور .
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت ....
حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم این که می نویسم راه «سعادت » است که می روم یا راه «شقاوت » .
و حقا که نمی دانم که اینکه نبشتم «طاعت » است یا « معصیت » .
کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت .
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم .
و چون احوال عاشقان نویسم نشاید .
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید .
و هر چه نویسم هم نشاید .
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید .
و اگر خاموش هم گردم نشاید .
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
عین القضات

پیوندهای روزانه

.

چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۱۴ ق.ظ


تمام نویسندگان نخبه گرا در حوزه ی ادبیات قرابت عجیبی ، خواسته یا ناخواسته ، با تفکر نیچه دارند ... دیروز داشتم به نسبت تفکر هسه و سلین با نیچه فکر می کردم و امروز به این فهرست داستایوفسکی و پسوآ هم اضافه شد ... قطعآ با نگاه و تمرکزی دقیق اسامی این فهرست را می شود زیاد تر هم کرد ... انگار این ذات و اقتضای فردیت های یکپارچه است که چون از توده جدا می شوند گرایش ناگزیرشان نخبه گرایی است که قرائت سیاسی اش چیزی جز فاشیسم نیست و نمی تواند باشد ... جذب کسانی مثل سلین یا هایدیگردر عمل به فاشیسم شاید با این رویکرد قابل فهم باشد ... نقطه ی مقابل فاشیسم یعنی دوکراسی ، برای حفظ موقیت اکثریت ، همواره در تضاد با جریان نخبه و پیشرو جامعه است طوری که منافع این دو گروه هیچ گاه با هم هم سان نمی گردد ... حضور و منافع هر یک مساوی با حذف دیگری است ، هر چند دموکراسی در ظاهری اخلاقی عمل می کند اما تاریخ پر است از نمونه هایی که این حکومت توده ها درقلع و قمع جریان نخبه از هیچ خشونتی دریغ نکرده است و از آن طرف جریان های نخبه گرای فاشیستی هم چنین ، اما در ظاهری غیر اخلاقی و عریان تر ...
برای نمونه در رمان ابله ، داستایوفسکی نقدی که به جریان مارکسیستی - کمونیستی می کند دقیقأ عوامانه بودن آن است ... این که پیروان آن جوانانی خام و پر شور و بی فکر هستند که از تفکر و پختگی بهره ای نبرده اند و زیاد از حد شلوغ می کنند! ( نقل به مضمون ، در انتهای کتاب با جملات و نظر اصلی نویسنده برخورد می کنید ) این نقد داستایوفسکی است بر یک جریان قدرت مند سیاسی در روسیه ی تزاری ! نقدی که کاملا از نگاهی بالا و نخبه گرا صورت می گیرد ...


۹۴/۰۸/۲۷
حمیدرضا منایی

درباره ی ادبیات

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی