عاشق جهل است نادان تا ابد ...
امروز توی مهد یک بچه برای دومین بار مهرگان را گاز گرفت ... وقتی رفتم دنبالش دیدم مربی اش با یک بچه ی سه سانتی آمد جلو در و از طرف بچه هه ، رو به من دارد عذر خواهی می کند که ببخشید خر شدم و دوباره مهرگان را گاز گرفتم ... پرس و جو کردم که چی شده ... مربی داستان را گفت ... گفت که ماهان چون بار دومش بوده باید تنبیه می شده و برای همین به مهرگان گفته که دست آن بچه را گاز بگیرد !!!!!! می خواستم بکشمش زنیکه را ، خودم را نگه داشتم و گفتم که به شدت اشتباه کرده ... نشستم رو به پسرک ! دقیقآ سه سانت بود ... با لب های آویزان ... چشم ها غم زده ... هر چی برایش حرف زدم چیزی نگفت ... به مربی شان گفتم به نظرم مشکل جدی دارد این بچه ... گفت آره ... مادرش نابیناست و این بچه به شدت پرخاش گر است و ما داریم این جا کمکش می کنیم که حالش خوب شود !!!
از ظهر تا حالا بدم ... هیچ چیز و هیچ چیز در زندگی به اندازه ی جهل نادان هول ناک نیست
... و مرا هیچ چیز به اندازه ی جهل نادان نمی ترساند ...
91/6/16