بی خوابی

بی خوابی

بی خوابی

هیچ گونه کپی برداری از این وبلاگ بدون اجازه و بی ذکر نام نویسنده مجاز نیست...

وطن من زبان من است ، زبان من که مرا به کسی در دورترین نقطه از دنیا پیوند می دهد و از کسی در نزدیکی ام دور می کند...

هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
ای دوست نه هر چه درست و صواب بوَد روا بوَد که بگویند...
و نباید در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود و چیزها نویسم «بی خود » که چون « وا خود » آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور .
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت ....
حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم این که می نویسم راه «سعادت » است که می روم یا راه «شقاوت » .
و حقا که نمی دانم که اینکه نبشتم «طاعت » است یا « معصیت » .
کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت .
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم .
و چون احوال عاشقان نویسم نشاید .
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید .
و هر چه نویسم هم نشاید .
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید .
و اگر خاموش هم گردم نشاید .
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
عین القضات

پیوندهای روزانه

تنهایی

جمعه, ۲۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۳۱ ب.ظ


انسان به طرز وحشت آوری تنهاست ... و اتفاقأ این تنهایی به واسطه همان چیزی است که غالب مردم برای فرار از این وحشت به آن پناه می برند که چیزی نیست جز زبان ... تنهایی ما مستقیم از زبان ما نشأت می گیرد ... هر چه ربان غنی تر و لایه لایه تر می شود به همان نسبت تنهایی عمق می یابد ... در این حالت گفت و شنود به مثابه فهم متقابل میان انسان ها نیست ، بلکه عاملی است برای سوء فهم و دور شدن آن ها از هم ... هر واژه در هر ذهن از تاریخ و شناسه هایی جدا برخوردار است و به صرف شناخته شدم آن واژه نزد دیگران به یک معنای واحد نمی رسد ... این تفاوت در واژه هایی که پشتوانه ی عینی ندارند و صرفأ ذهنی هستند بسیار گسترده تر است ... مثلأ وقتی می گوییم نان به امری عینی اشاره می کنیم که شکل و صورت آن به یک معنای واحد در اذهان دلالت می کند ... اما وقتی از واژگانی چون زندگی ، خوشبختی ، عشق و ... استفاده می کنیم هیچ دلالت عینی وجود ندارد ... این جا ملاک تاریخ ذهن هر آدمی است ... شروع تنهایی همین جاست ... چنین کلماتی هم پوشانی اندکی به لحاظ معنای واحد در اذهان مختلف دارند ... این چنین زبانی پیش از آن که معنا دار و دال باشد ، ابزورد و نامفهوم است ... گفتن ، تلاشی است نافرجام ، تلاشی است که به سوء فهم ها دامن می زند و فاصله ها را زیاد می کند ... از همین رو  انسان به عنوان تنها موجود ناطق به خاطر همین توانایی احساس تنهایی می کند ... احساسی که در تمام هستی و میان همه ی موجودات فقط مختص انسان است ...


۹۴/۰۸/۲۲
حمیدرضا منایی

درباره ی انسان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی