از بتان آن طلب ار طالب حسنی ای دوست / این کسی گفت که در علم نظر بینا بود
کسی برایم نوشت ؛ فکر نمی کنی تنهایی ذره بینی است که خدا را بزرگ ترمی کند !؟
به نظرم این نسبت ، نسبت درستی است اما تمام نه ... ذهن ما تابعی از زبان ماست ... و زبان انباشتی از کلمات و گزاره هایی جدلی الطرفین که نفی یا اثبات آن ها همواره محال می نمایاند ... اتفاقأ خدا یکی از مهم ترین و جدی ترین این مفاهیم است ، مفهومی که جز در حوزه ی زبان ایمانی معنا پیدا نخواهد کرد ... حتی در خود زبان ایمانی هم معنا چندان آشکار و بدیهی نیست ... برای نمونه مساله ی ایمان (به خدا) حتی برای کسی مثل کگارد هم چالشی اساسی است (رجوع به ترس و لرز)... پس با این اوصاف حضور پر قدرت خدا در تنهایی انسان چه سلبی و چه ایجابی ، حتمی است و راهی برای خنثی کردن وسوسه ی وجود یا عدم وجود او وجود ندارد ...
اما من فارغ از این ها می خواهم تنهایی انسان را در
نسبتی عمیق تر به نظر بازی پیوند بزنم ... نظر بازی به این معنا که انسان
از کنار هیچ چیز بی تفاوت نگذرد ... مدام برگردد و نگاه کند و باز شناسی
... و تنهایی عرصه ی باز و فرصت این شیوه از شناخت است ... شیوه ای که
زندگی را تبدیل به سیالیت و خلقی مدام می کند ...این جا خدا مفهومی است در
کنار دیگر مفاهیم از جمله مفهوم قدرت مند خود ... نکته ی مهم دیگر این که
مفهوم خدا از دایره ی تنگ سلب و ایجاب رها می شود ... دیگر آدمی در پی آن
نیست که به صرف نفی یا اثبات خدا بکوشد ... در علم نظر ما با مجموعه ای از
زبان های متفاوت روبه روایم و هر مفهومی در چارچوب زبانی خود معنا دار است و
قابل توجه ... هیچ مفهومی یک باره نفی نمی شود چون یک باره اثبات نمی شود
... رابطه ی انسان و معنا رابطه ای دو طرفه است که مدام تازه می شود و شکل
عوض می کند ... از این دست نگاه کنید به آراء مولانا یا حافظ یا حتی قرآن و
تجربه ی آیات ناسخ و منسوخ ... این ها در تقابل با یک مفهوم بارها می روند
و می آیند و هر بار شکل عوض می کنند ... خیلی وقت ها به تناقض می رسند ...
اما چه می شود کرد !؟ این ذات نظر بازی است که بر ذات متناقض نمای هستی
استوار است ...