بازی زندگی
میان همه ی بازی ها ، تتریس به طرز شگفت آوری شبیه زندگی بعضی از ماست . پارادوکس عجیبی در این بازی وجود دارد که در واقع همین پارادوکس بازی را شکل می دهد ... قاعده این است ؛ می سازیم که ویران کنیم و ویران می کنیم که بسازیم ... این سیر از سرعتی آرام و با نگاه و منطق و تفکر آغاز می شود و مرحله به مرحله که بر سرعت بازی اضافه می شود بازیکن به سمت کنش های غریزی و ناخودآگاه حرکت می کند ... در نهایت برنده کسی است که بیش تر بتواند این سیر و چرخه را ادامه بدهد ... یعنی بیش تر ساخته باشد و بیش تر ویران کرده باشد تا دوباره بسازد و دوباره ویران کند ... اما " برنده بودن " هم در این جا نقیض خود را در خود تولید می کند ؛ تتریس سیر مدام است ... الگوهایی هستند که دایم تکرار می شوند ... و از آن جا که این سیر بی نهایت است همه ی بازیکنان بازنده اند و کسی برنده نیست ...
********************
کشف بزرگ بچگی هایم آتاری بود ... آرزوی بزرگی بود داشتنش برای بچه ها ... همین آتاری برای نسل من نقش یک گذرگاه را داشت از عصر الک دولک و تیله بازی گل کوچک به عصر دیجیتال ... ده تومن می دادیم و از خورد و خوراک مان می زدیم و می رفتیم همین جاهایی که حالا اسمش شده گیم نت ... آن وقت ها اسمی نداشت ... با آن پول می توانستیم سه دست بازی کنیم ... همه هم عاشق بازی هواپیمایش بودیم که اگر اشتباه نکنم اسمش لیور رایت بود یا چیزی در این مایه ... آرزوم بود که به آخرش برسم ... آرزوی همه بود ... بازی خودم که تمام می شد می نشستم و بازی بچه های دیگر را تماشا می کردم ... هر چه پول داشتم همین جور دادم ... اما هیچ وقت ، هیچ کس به آخرش نرسید ، حتی من ...
********************
تکمله ای بر بازی زندگی ؛
گویند نخستین کس که نرد بساخت و بازی کرد
اردشیربن بابک بود و بدین وسیله کار جهان را وانمود که چگونه در تغییر است و
جهانیان را بازیچه ی خویش دارد و خانه های نرد را به شمار ماه ها دوازده
کرد و مهره ها را به تعداد ایام ماه کرد و مهره ها(طاس ها !؟) را نمودار
تقدیر کرد که مردم دنیا را بازیچه دارد و کسی که نرد بازی می کند با مساعدت
تقدیر در کار بازی به مراد تواند رسید و هوشمند و باریک بین بی مساعدت
تقدیر در کار جهان حتی هم سنگ ابلهان نتواند شد که روزی و توفیق را در این
دنیا جز به کمک بخت نمی توان به کف آورد ... مروج الذهب ج/1