قصه ی این روزهای ما و لذت های اپیکوری مان
به نظر اپیکور لذت اصلی ترین عنصر زندگی است و در انتخاب ها و اجتناب های انسان هدفی جز لذت وجود ندارد . این گزاره ها بنیانی ترین گرایش اپیکور در فلسفه ی اخلاق است که در نزد عموم هم به اشتباه با همین اندیشه شناخته می شود . او جمله ی معروفی دارد ... می گوید : هیچ لذتی بالاتر از ریدن نیست ... که در ظاهر به یک شوخی شبیه است . اما عمق اندیشه اش دقیقأ در همین جا معنا پیدا می کند .
هدف اپیکور صرف به دست آوردن لذت هایی که خارج از من
وجود دارند نیست ... مثلأ به دست آوردن پول و رسیدن به خواست ها و آرزوها
را لذت نمی داند . یا در مثالی ساده تر؛ خوردن یک غذای خوشمزه را ... آن چه
در لذت مورد توجه اوست ، فقدان درد و بر طرف شدن آن است
نه کامیابی هایی مثبت مثل آن چه گفته شد ... وقتی کسی دردی دارد و بهبود می
یابد به نظر اپیکور عین لذت است . چیزی مثل آرامش بعد از سر درد ... در جمله ی معروف اپیکور جهت گیری و معنا دهی دقیقأ بر همین اصل استوار است
... آدمی که شاش بند شده حاضر است تمام زندگی اش را بدهد تا به آرامش بعد
از خالی شدن مثانه برسد ...
نکته ی آخر این که اپیکور لذت را مساوی با خیر می گیرد .
این حرف یعنی تمام کنش ها و واکنش های انسان برای اخلاقی رفتار کردن هدفی جز لذت
ندارد ... البته لذت به آن معنا که گفته شد ...
در دنیای معاصر ، به گمانم ، صرف داشتن اندیشه هایی که
جواز به دست آوردن لذت ها و کامیابی های مستقیم را می دهند کافی نیست ...
درد و آلام انسان بر زمین آن قدر زیاد است که لذت بری از راه دفع درد بیش
تر از هر زمان دیگری معنا می دهد .