بی خوابی

بی خوابی

بی خوابی

هیچ گونه کپی برداری از این وبلاگ بدون اجازه و بی ذکر نام نویسنده مجاز نیست...

وطن من زبان من است ، زبان من که مرا به کسی در دورترین نقطه از دنیا پیوند می دهد و از کسی در نزدیکی ام دور می کند...

هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم نبشتنش بهتر است از نانبشتنش .
ای دوست نه هر چه درست و صواب بوَد روا بوَد که بگویند...
و نباید در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود و چیزها نویسم «بی خود » که چون « وا خود » آیم بر آن پشیمان باشم و رنجور .
ای دوست می ترسم و جای ترس است از مکر سرنوشت ....
حقا و به حرمت دوستی که نمی دانم این که می نویسم راه «سعادت » است که می روم یا راه «شقاوت » .
و حقا که نمی دانم که اینکه نبشتم «طاعت » است یا « معصیت » .
کاشکی یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی یافتمی !
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم رنجور شوم از آن به غایت .
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم .
و چون احوال عاشقان نویسم نشاید .
و چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید .
و هر چه نویسم هم نشاید .
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید .
و اگر گویم نشاید .
و اگر خاموش هم گردم نشاید .
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
عین القضات

پیوندهای روزانه


من منتقد نیستم ... چهار چوب این متن آن چیزی است که هنگان خواندن بر حاشیه ی سفید کتاب یادداشت کردم ...


فضای خالی فانتزی

برای ورود به این نوشتار 2 سئوال محوری مطرح است . اول ؛ چرا فضای فانتزی در ایران خالی است ؟... و دوم ؛ دامنه ی نفوذ و گسترش " دو قدم این ور خط " تا کجاست ؟

1) رمان ، محصول رنسانس و شکل گیری طبقه ی خرده صنعتگر در اروپاست و را بطه ای تنگاتنگ با این طبقه دارد . ژانر های گوناگون رمان همچو آیینه ای منعکس کننده ی آرزوها و نیازهای این طبقه است ، و در واقع بر آیندی از نگرش ها و نوع و جنس رابطه شان با دیگر اجزاء جامعه است . به روایتی دیگر ، رمان و گونه هایش محصول خواست ها و سفارش های طبقه ی متوسط و سطح توقع و نیازشان از ادبیات است . فر آیند تولید متن ادبی ( رمان ) مثل هر شیوه ی تولیدی دیگر همواره مبتنی بر دو اصل عرضه و تقاضاست . نویسنده به عنوان یکی از واحدهای تولیدی در جامعه ، در گیر سفارش اجتماعی آثار می باشد . کم نبوده اند آثاری که فارغ از سفارش جامعه پیش از موقع تولید و عرضه شده اند و هر چند با ارزش ، اما برای پذیرش عموم و قرار گرفتن در جایگاه اصلی شان سال ها در انتظار مانده اند ( بوف کور )

2) تخیل ، وارد کردن فضای نا خود آگاه در خود آگاه و زندگی روزمره و عینی است . و هر چه این تخیل برگرفته از ذهنیت و دغدغه ی تعداد بیش تری از افراد یک جامعه باشد ، دامنه ی نفوذ و تأثیر گذاری آن بیش تر خواهد بود . این معنا از تخیل و فانتزی در مقابل رمان رئالیستی قرار می گیرد که تمام عناصرش بر گرفته از زندگی عینی و نیازهای ( اولیه ی ) یک جامعه است . بر فرض پذیرش تقدم و تأخر زمانی ، رمان رئالیستی ، مقدم بر فضای فانتزی است . چرا که در آثار رئالیستی نیازها و گرایشات جامعه شکل می گیرد و دسته بندی می شود و در پی آن قسمتی از ویژگی های انتزاعی - ذهنی افراد در شکل فانتزی و گرایش به تخیل بروز می کند .

3) یکی از مهم ترین بسترهای ظهور ادبیات ، برقراری " ثبات و امنیت و آرامش دراز مدت " در یک جامعه است . برای واجب دانستن این فرض نگاهی دقیق و مو شکاف لازم نیست . نگاهی گذرا به آنچه در غرب می گذرد تأکیدی بر این موضوع است . در دو دهه ی اخیر ، بعد از فروپاشی شوروی و خوردن کفگیر درام های جاسوسی به ته دیگ ، گرایش به فانتزی شدت گرفت ... در کوتاه ترین بیان ؛ وقتی خیال غرب از حضور جبهه ی دشمن راحت شد ، ثبات و آرامش ناشی از آن به رواج و روال یافتن ژانر فانتزی کمک کرد ودر این دوره مهمترین و بیش ترین آثار تخیلی ساخته و با اقبال عمومی مواجه شدند .

4) ادبیات هر کشورپیش از آنکه در ارتباط و تأثیر پذیری از دیگر کشورهای این جهان کوچک شده باشد ، مبتنی بر الگوها و زیر ساخت های فرهنگ سنتی آن قوم و ملت است . اگر غرب ( اروپا و آمریکا ) مثلأ در تولید آثار تخیلی و وحشتناک به این حد از توانایی رسیده اند و آثار تولید شده هم با اقبال مواجه بوده ، مبتنی بر سنت های کهنی است که رد آن ها را تا عهد جدید ( انجیل ) و حتی پیش تر از آن می توان گرفت . اما نکته ی مهم در این بازخوانی ها ، در رابطه ی بین جامعه و نهادهای قدرت سیاسی - مذهبی نهفته است . یعنی ؛ به جای این که قدرت حاکم مانعی برای قرائت روایت های جدید باشد ، عاملی برای ترویج آن است ( برای مثال در بعد مادی آثار نگاه کنید به حضور عناصر مقدس معماری گوتیک کلیسایی در فیلم های ترسناک و در بعد معنوی نگاه کنید به اثری مثل آخری وسوسه های مسیح )

در سنت فکری و فرهنگی ما هم آثاری که بر اساس تخیل ساخته و پرداخته شده باشند و یا اصولأ تخیل را عامل شناخت گرفته باشند ، کم نیستند. اگر در سنت ایرانی به یک مورد " ارداویرافنامه " به عنوان رأس این هرم اشاره کنیم ، در سنت اسلامی این شکل از پرداخت روایی به کرات تکرار شده و به چشم می خورد . مثلأ ابن عربی ، تأثیر گذارترین چهره ی عرفان نظری در اسلام ، عالم را خیال اندر خیال می داند . خیالی که عامل شناخت و راهبر معرفت است و به یقین در برابر امر " غیر واقعی " قرار می گیرد ... ولی چون این سنت های روایی به طور غالب در عرفان طرح ریزی شد و ما همواره در رابطه ی حکومت و جامعه با دین عرفی و فقهی رو به رو بودیم ، مجال بروز و نشت به دیگر ساحات اندیشه و معرفت را نیافتند .

5) سنت کوتاه رمان نویسی در ایران از آغاز کورانی ترین سده های اخیر ( 1300 ) شکل گرفت . اگر کمی به پیش برگردیم و آغاز داستان گویی به شیوه ی نوین را با شروع مشروطیت (1285 ) مصادف بگیریم ، در این صد و چهار سال حوادث پی در پی تاریخی (به ترتیب ؛ جنبش مشروطه ، تغییر حکومت قاجار به پهلوی ، حمله ی متفقین و اشغال ایران ، کودتای سال 32 ، انقلاب سال 57 ، جنگ ایران و عراق و... ) ثبات وامنیتی را که نویسنده و ادبیات به آن احتیاج دارند ، از ما گرفته اند ... همواره سایه ی نیازها و حقوق اولیه بر سر نویسندگان و ادبیات ایران سنگینی می کرده است . به غیر از معدود آثاری که به نظر نگارنده پیش از موعد تاریخی نوشته شده اند ، غالب متون ادبی در ایران مبتنی بر عناصر رئالیستی قوی است که به یقین تأثیر همین شرایط اجتماعی - سیاسی و بحران های تاریخی پی در پی در این کشور است . جالب این جاست که آثار پیشرو هم اکثرأ در فرم سورئالیسم نوشته شده اند که اتفاقأ همین گرایش ، نتیجه ی بحران های مدام جامعه و عدم امنیت نویسنده است ( نگاه کنید به بوف کور و ملکوت و... ) پس اغراق نخواهد بود که گفته شود شرایط امروز ما در منطقی ترین وضع موجود ، اقتضای ادبیات رئالیستی دارد و ما بر طبق الگویی شناخته شده و قابل پیش بینی حرکت می کنیم . و با این وصف ژانرهای مختلف ادبی مثل پلیسی ، علمی - تخیلی ، فانتزی و ... به سختی برای ما ( نویسنده و خواننده ) شکل می گیرد و همواره فضای این گونه آثار خالی می ماند .

6) هر چند جواب سئوال دوم که در ابتدای نوشتار مطرح شد، در آن چه گذشت ، آمد . اما پاسخ به آن در مجالی کوتاه ضروری به نظر می رسد ؛ رمان دو قدم این ور خط اثری است جسورانه برای حضور و حرکت در این فضای خالی . اما از آن جا که فصل آثار فانتزی در ایران هنوز فرا نرسیده و هم چنین موضوع رمان که موضوعی بسیار خصوصی است و شاید دغدغه ی تعداد افراد زیادی از جامعه نیست ، بر این اساس از دامنه ی نفوذ و گسترش این اثر به نحو چشمگیری کم می شود . اما از آن جا که سنت ژانر فانتزی و گرایش به تخیل همیشه در ذهن ما به عنوان یکی از اهداف حرکت ادبی مطرح بوده است ( از رودکی تا امروز) رمان احمد پوری هر چند که اولین اثر در این گونه نبوده ، اما به یقین در تاریخ ادبیات داستانی جایگاهی ویژه پیدا خواهد کرد . به روایت دیگر ، برد بلند مدت این کتاب بیش از برد کوتاه مدت آن خواهد بود ... حتی حالا که عنوان چاپ پنجم را بر پیشانی جلد تجربه می کند .

7) وقتی از سنت ادبی حرف می زنیم ، منظور آن قسمت از ادبیات شفاهی است که بدون آن که در اثر ( متن ) به آن اشاره شود ، در ذهن نویسنده هنگام نوشتن و در ذهن خواننده در هنگام خواندن حضور دارد ( قرار داد پیشین یا فرا متن ) اما چون سنت ادبیات فانتزی در ایران شکل و قوام نیافته است و تارخ ذهنی ما بر مبنای الگوهای سنتی - تألیفی از آن خالی است ، مشکل داشتن در توجیه حرکت های تخیلی و گذر به فضای فرا واقعی ، عجیب نیست . ولی از طرف دیگر چون ما با ترجمه ی آثار خوب از این دست بیگانه نیستیم ، ملاک ومقیاسی در ذهن ما به وجود آمده است .

حدود یک پنجم کتاب را توجیه حرکت به سمت فرا واقعیت داستان می گیرد . انگار نویسنده دائمأ دغدغه ی قبول شدن این اتفاق را از طرف خواننده دارد . برخورد هایی که راوی با اورلف و همسرش و دیگر دوستان دارد ، رگه ای است از همین نگرانی ... تا جایی که همین نگرانی از توجیه نشدن اتفاق داستانی ، بسیاری از دیالوگ ها را تبدیل به مونولوگی کرده که " نویسنده " در پشت آن چیزی جز توجیه جنس اتفاقات داستان نمی خواهد . (ص 16-20-73)

این مسأله ی توجیه ( جنگ بر سر هیچ که خواهم گفت چرا) بر سراسر اثر سایه انداخته است :

در رمان مرشد و مارگریتا ، ناباکف در انتهای کتاب با بیان یک جمله که مرشد و مارگریتا پیش تر مرده اند به منطق روایت می رسد . همین اتفاق کوچک برای آن جهان تخیل ، باعث ایجاد یک فرم موثر و خروج اثر از یک روایت توجیهی - خطی می شود . این جا سئوالی مطرح است : اگر این اصرار در توجیح در کتاب اتفاق نمی افتاد چه می شد !؟

- تأکید زیاد احمد پوری بر موقعیت مندی ( پوزیسیون ) و استفاده از مکان های شناخته شده و عینی ، باعث نزدیکی و هم ذات پنداری زیاد در مخاطب می شود . ولی این حد از موقعیت مندی در این اثر مثل شمشیری دو دم عمل می کند ... سوی دیگرش ، ذهن نویسنده را درگیر می کند که چه طور می شود از این فضای به شدت واقعی و ملموس گذشت !؟ نتیجه ی این ذهنیت را در پایان بندی ناتمام کتاب که روایت نویسنده به بن بست می رسد ، می توان جستجو کرد .

- یکی از امتیازات ویژه ی دو قدم این ور خط ، دیالوگ محور بودن آن است . دیالوگ ها خوش خوان و ساده بیان شده اند . بسیاری از زوایای تاریک ماجرا ، حوادث ، فلش بک ها و ... با دیالوگ جلو می روند و در نهایت به ایجاد ضرباهنگ در داستان و کشش برای خواننده می شوند . اما ؛ تمام دیالوگ های ابتدایی به توجیه حرکت داستانی می پردازند . در این قسمت نویسنده تلاشی برای ایجاد " لحن " برای گوینده ها نمی کند . و در واقع دلیلی هم برایش وجود ندارد . ولی بعد از خارج شدن داستان از این فضا ، لحن شخصیت ها در همان چهار چوب باقی می ماند . گویی تمام دیالوگ ها را یک نفر می گوید . اورلف منتقد و تاریخ نگار همان طور حرف می زند که کاویانی یا تانیا ... گویی که قصابی مثل یک استاد زبان فارسی حرف بزند .

- اما معنای دیگری که در دوباره خوانی کتاب برایم شکل گرفت ، آن چیزی است که می خواهم همه ی آن چه را تا به حال گفته شد به آن معطوف کنم : رمان دو قدم این ور خط ، رمانی است با ظاهر تخیلی ... دو تاریخی که راوی در آن ها به سفر می پردازد ، مکان ها و زمان هایی هستند کاملأ عینی و واقعی . اگر حضور اورلف و سفر زمان راوی را از دل کار بیرون بیاوریم اثری از تخیل باقی نمی ماند ... نویسنده یا خواننده با دنیای تخیلی ویژه ای رو برو نیست که برای باور کردن اجزاء و عناصر آن احتیاج به چانه زنی داشته باشند... نویسنده - راوی مجموعه یادداشت هایی (رمان دائره المعارفی ) درباره ی آنا آخماتووا داشته که بر مبنای آن حرکت داستان را طرح ریزی کرده و تر فند حرکت زمانی صرفأ ارتباط و پلی فرمی بین دو زمان و مکان بوده است . که البته با شیوه های دیگر هم این ارتباط قابل شکل گیری بود ( این جا حق با نویسنده است که شیوه را انتخاب کند ... قرار داد او با ماست ) و در نهایت ، ما با انبوهی از توجیه برای حرکت تخیلی داستان روبه رو هستیم که به روایتی دقیق جنگ بر سر هیچ است ...


۹۴/۰۸/۰۱
حمیدرضا منایی

درباره ی کتاب

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی