نیمه ی خالی لیوان
در آخرین دهه ی حکومت پهلوی رویکرد جدیدی در ادبیات ایران شکل گرفت که نتیجه ی برخورد جامعه ی فرهنگی ایران با ادبیات مدرن بود . عمده ویژگی این گونه ی ادبیات ( مشخصأ رمان ) توجه به نیمه ی تاریک هستی و انسان بود . سنت رایج در ادبیات فارسی همواره سنتی مجیز گو و مدیحه سرا بوده است . سنتی منفعل که عاشق در مقابل معشوق ( وحتی طبیعت ) می نشست و برای جلب رضایت او هر چه از دهانش در می آمد می گفت . کم بودند کسانی مثل عبید زاکانی و مولانا که با شیوه ای صریح و نقادانه به سویه ی شر انسان و هستی توجه کنند ( که عبید در این میان حقیقتأ گوهری یگانه است ) حتی کسی مثل حافظ برای گفتن آن چه می دید و فکر می کرد ، ناچار به پذیرش سنت ادبی و مفاهیم اخلاقی زمان خود بود . بیت و نگاهی مثل :
پدرم روضه ی جنت به دو گندم بفروخت / من چرا باغ جهان را به جوی نفروشم
به ندرت به این عریانی در دیوان او به چشم می خورد و پوشیده گفتن و حفظ اسرار برای او اولی ست . ولی آن چه مسلم است ادبیات فارسی از این نوع نگاه هستی شناسانه خالی نبوده است .
در اواخر دوره ی پهلوی برخورد با مدرنیسم ( عمدتأ بعد از می 1968 ) و آشنایی با ادبیات جدید اروپایی باعث شکل گیری مجدد این گرایش شد . خصوصیات عمده ی آن عبارت است از :
1) استفاده از راوی اول شخص مفرد (من)
2) پر رنگ شدن فرم و ساختار
3) نقد همه جانبه نسبت به انسان (من) ونسبتش با هستی ( شر جایگزین خیر شد )
4) عدم خوش بینی نسبت به موقعیت انسان و سعادت مندی اش
5) اعتراض نسبت به ساختار و طبقات اجتماعی
6) ریش خند طبقه ی حاکم و در شکلی کلی تر نقد طبقه ی سرمایه دار و نو کیسه
7) پر رنگ شدن جنبه های اروتیک و پورن- گ را-- در روابط میان انسان ها
شاید مواردی دیگر به این فهرست بتوان افزود . اما آن چه مهم است ، جایگزینی نیمه ی خالی لیوان است با نیمه ی پر که منجر به قرائت و روایت جدیدی از انسان و هستی شد . متأسفانه این نگاه دوام نیاورد ودر نهایت در آثاری به شرح زیر خلاصه شد :
نماز میت / رضا دانشور
سفر شب / بهمن شعله ور
شب یک شب دو / بهمن فرسی
شب هول / هرمز شهدادی که این اثر به لحاظ فرم و محتوا و زبان در رأس همه ی آثار دیگر قرار دارد .
برای درک فضای حاکم بر این گرایش این قطعه از شب یک شب دو را بخوانید:
... یک تکه یادداشت تو را لای کاغذهایم پیدا کرده ام و هر روز می خوانم . این کلمات صورت تو را ، صدای تو و نگاه تو را برای من زنده می کند ،
" این یادداشت یک دلیل طولانی دارد : اعتقاد به انفجار ، به عصیان ، به بدی و نا همواری آدمیزاد ، به حقانیت عطش ، حقانیت شر ، به حماقت و امید زاوش ایزدان ، به عشق تو ، بله ، به هر حال کلمه ی عشق ، کلمه ای که از آن می ترسم و متنفرم ، عشقی که در توست ، در من است ، و بی هیچ باوری ، و پر از باور ، می توان آن را گفت ، نوشت ، این همان ویرانه ای است ، که از آباد ترین آبادی ساخت آدمیزاد ، خواستنی تر و خرم تر است . دیگر چه بنویسم ؟..."
پانوشت : روشن است که بحث ارزش گذاری دوره های مختلف در این جا مطرح نیست . صرفأ پی گیری ی اجمالی یک نگاه روایی است.
پانوشت : نویسندگان یاد شده به
واسطه ی آشنایی با زبان خارجی آثار سه نویسنده ی بزرگ مدرن ؛ سلین ، جویس و
فاکنر را به زبان اصلی مطالعه کرده اند واز ایشان تأثیرگرفته اند. به حق
می توان این سه تن را پدرخواندگان رمان مدرن فارسی نامید.